eq یا iq مسئله این است!!!

eq یا iq مسئله این است!!!

هوش هیجانی

از ارسطو مطلبی خواندم :

 “عصبانی شدن آسان است؛ همه می‌توانند عصبانی بشوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب آسان نیست!!”

 

من نیز در پی گفته ی این بزرگوار به این می اندیشم که چرا ما آدم ها  بر  خشم و عواطف خود نمی توانیم مدیریتی داشته باشیم و نه تنها در عشق ورزیدن و  دوست داشتن و حتی  چگونه دلخور شدن و عصبانیت را نیز یاد نگرفته ایم چرا که آنگاه که عاشق می شویم معشوق و محبوبمان را آنچنان آسمانی و قدیس می بینیم که در رفتار و گفتارش هیچ نقدی را نمی پذیریم  و آنگاه که کدورتی حاصل می شود آنچنان عصبانی می شویم که تمام زشتی هارا به آن یاردلنواز پیشین نسبت می دهیم .

eq یا iq مسئله این است!!!

 و حتی در اجتماع نیز آنگاه که ازیک راننده ی تاکسی که خسته ی کار است خطایی ببینیم آنچنان طغیان می کنیم که بتوانیم حق ناچیز خودرا با هزینه ای سنگین برخود و راننده ی بخت برگشته تحمیل کنیم و غافل از این که دراین حق خواهی چه حق های بزرگتری همچون حق سلامتی , حق آزادی و حق آرامش را از خود و دیگران سلب می کتیم و بماند فشار عصبی , فشار خون و زخم معده، که اگر بخت با ما یار باشد و کار به کلانتری و بیمارستان کشیده نشود !

 

 حال چاره دراین است که به یکی از مفاهیم  روانشناسان به نام “هوش هیجانی” چنگ بیندازیم که در حقیقت “هوش هیجانی” (عاطفی) راهی است برای زیرک بودن در درک احساسات اطرافیان و همدلی با دیگران و توانایی برای مدیریت اضطراب ، کنترل تنش ها و بالانس و توازن انگیزه ها و همچنین امیدواری و خوش بینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف می باشد که باید گفت :”هوش هیجانی (عاطفی) یک نوع مهارت اجتماعی است که آشنایی باآن یک ضرورت برای زندگی خواهد بود.”

 

به هر حال اکثر نظریه پردازن هوش تلاش کرده اند تا به جای این که عواطف و هوش را دو مفهوم متضاد در نظر بگیرند ، احساسات را به حیطه هوش وارد کنند.  در ادامه قبل از باز کردن این مبحث مثال عینی آروده می شود:

 

در گذشته در بین افراد علی الخصوص دانش آموزان مباحثی چون بهره ی هوشی، نمره‌های درسی و نتایج آزمون استعداد تحصیلی دارای ارزش ویژه ای بود  و اگر کسی نمرات بالایی در این زمینه ها کسب می کرد از طرف دیگران احترام و ارزش ویژه ای برخوردار می شد.

eq یا iq مسئله این است!!!

در واقع این ذهنیت و ساختار ذهنی حاکم بود که تنها پیش‌نیاز موفقیت و خوشبختی در زندگی داشتن بهره هوشی بالاست. برحسب این دیدگاه روان شناسان متعددی شروع به ساخت انواع تست هوش کردند و هوش افراد مختلف را مورد اندازه گیری قرار دادند. لازم به ذکر است که در بررسی‌ها و مشاهدات نتایج این آزمون های روان شناختی (حالا چه به صورت حضوری در کلینیک روان شناس و چه به صورت تست هوش آنلاین) تعارضاتی دیده شد.

 

بدین صورت که  بعضی از افراد با وجود داشتن نمره متوسط و یا حتی پایین تر از حد متوسط در ضریب هوشی زندگی موفق تری از کسانی که دارای تحصیلات بالا و ضریب هوشی بالاتری برخوردارند.

 

یعنی این افراد درست که در تحصیلات نتوانستند مدارج دانشگاهی را بخاطره بهره هوشی با موفقیت طی کنند اما در عوض دارای رضایت زناشویی، رضایتمندی شغلی، مهارت‌های ارتباطی، رضایت از زندگی، احساس خود ارزشمندی شادکامی، احساس مسئولیت، انعطاف‌پذیری و خوش‌بینی بالایی می باشند.

 

eq یا iq مسئله این است!!!

 

بنابراین روانشناسی به نام ثرندایک معتقد بود که هوش از یک مولفه تشکیل نشده است چرا که نمی توان با یک نوع هوش توانایی های انسان را سنجید.به همین دلیل سه نوع هوش را مطرح می کند:

 

هوش اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی.به نظر او هوش اجتماعی عبارتست از: « توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب با آنها». از این نقطه نظر فردباهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی درک کند و با آنها رابطه خوبی برقرار کند.

eq یا iq مسئله این است!!!

روون بار-اون(2000)، مدلی چند عاملی برای هوش تدوین کرده است.وی معتقد است که هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی ها، قابلیت ها و مهارتهایی است که فرد را برای سازگاری موثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کند و صفت هیجان در این نوع هوش رکن اساسی است که آن را از هوش شناختی متمایز می کند. از دیدگاه بار- اون(2000)، هوش هیجانی دارای ابعاد عاملی است.

 

وی 15بعد هیجان را عنوان می کند و از نظر وی هوش هیجانی و مهارت های هیجانی اجتماعی طی زمان رشد و تغییر می کند و می توان با آموزش و برنامه های اصطلاحی مانند تکنیک های درمانی آنها را بهبود بخشید .مدلی که بار-اون از توانش های هیجانی ارائه می دهد به شرح زیر است:

 

1)مهارتهای درون فردی که خودآگهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود)، جرات(ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده)، خود تنظیمی(آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویشتن)، خودشکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن) و استقلال (خود فرمانی و خود کنترلی در تفکر و عمل شخص و رهایی از وابستگی هیجانی) را در بر می گیرد.

 

2) مهارتهای میان فردی که شامل روابط میان فردی ،فهم احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه (تعهد اجتماعی و عضو موثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن)و همدلی است.

3) سازگاری که شامل مسئله گشایی (تشخیص و تعریف مسائل، هم چنین ایجاد راهکارهای موثر)، آزمون واقعیت (ارزیابی و مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی تجربه می شود)و انعطاف پذیری (تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط)می باشد.

4) کنترل استرس که توانایی تحمل استرس ( مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت های استرس زا و کنترل و ایستادگی در برابر تکانه یا انکار تکانه)را شامل می شود.

5)خلق عمومی که شامل شادی (احساس رضایت از زندگی خویشتن، شادکردن خود و دیگران) و خوش بینی (نگاه بر جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات) است.

 

eq یا iq مسئله این است!!!