استفاده از كلمه «الى» كه معناى اصلى آن بیان غایت است، در آیات مربوط به دعوت بازگشت به سوى خداو استفاده از وسیله تقرب زا، اشاره به هدف نهایى بودن خداوند دارد همان گونه كه وسایل تقرب، اهداف میانه و مقدماتى به حساب مىآید. نشانهها و گرایشها در هستى و دعوت به بازگشت در بعثت، در صورت پذیرفته شدن، نخستین نگاه به معناى زندگى است. مؤمن تازه رسته از غفلت و سرگرمى به اهداف تخیلى، بایستى خود براى عملیاتى شدن و جا افتادن معناى واقعى (خداجویى و خداخواهى) درصدد دستیابى به راهها و وسیله تقرب به خدا و به كارگیرى آن برآید. كیهانشناسى قرآنى، هستى را هدفمند، تحت كنترل هستى بخش و ذره ذرهى آن را در حال انجام دادن وظیفه مىشناسد.70 بركات این وظیفهشناسى به گونهاى در خدمت انسان قرار دارد. براساس چنین تئورى، بایدها و نبایدهاى زندگى در قرآن عنوان دعوت به همسویى و همنوایى با كل هستى را به خود مىگیرد و رعایت آنها وسیله تقرب به خداوند شمرده شده است. بایدها و نبایدها تمام ابعاد و صحنههاى زندگى را، حتى فعالیتهاى روحى رانیز فرا مىگیرد. انسان معنا گرا در هر موقعیتى كه قرار دارد، باید وظیفه خود را به صورت واقع بینانه بداند و با یاد خدا به آن عمل كند. این روند تا آنجا قابل توسعه است كه در سراسر زندگى انسان جائى براى انگیزه جز خداجویى نباشد. پیامبر كه به چنین مرحلهاى از خداجویى رسیده بود، مأموریت یافت كه به قصد ارائه الگو، به مسلمانان، از این راز پرده برداشته و خداوند را از آن رو كه پروردگار جهانیان است هدف زندگى خویش معرفى كند.
«قل انّ صلاتى و نسكى و محیاى و مماتى للَّه رب ّالعالمین» (انعام /162)
«بگو نماز، عبادتها، زندگى و مرگم همه براى خداوند پروردگار جهانیان است.»
بر پایه توضیحات گذشته، از نظر قرآن، خداوند آفریدگار هستى هدفمند، با طرح خواستههاى خود در قالب بایدها و نبایدها كه جلوه ربوبیت اوست، معنا بخش زندگى انسان و جلودار او در مسیر بى انتهاى تكامل مىباشد.
ساز و كار عینیت دهى به معناى زندگى
قرآن به انسان مىآموزد كه با جدیت در پى دست یابى به «صراط مستقیم» (حمد /6) و «سبیل اللَّه» (عنكبوت /69) باشد. هدف رسیدن یا نزدیك شدن به مقصد و غایت است كه در مورد خداوند معناى خاص خود را دارد. بدین ترتیب باید حقیقت راه رسیدن به مقام قرب و رابطه آن دو با غایت اصلى یعنى خداوند شفافیت مناسب پیدا كند.
راه به سوى خدا، پیشینه سازى روش بندگى است كه حقیقت آن را قوانین و رفتار خداپسندانه و خداجویانه تشكیل مىدهد. در این گونه زندگى تصمیم بر این است كه به اعمال نفوذ سایر نیروهاى انگیزه بخش – از قبیل طاغوت، شیطان و هواى نفس كه در عرف قرآن معبود شناخته شدهاند – پایان داده شود.
خداوند در قرآن هم مطلق دستورات و مقررات دینى را راه مستقیم به سوى خود معرفى مىكند (انعام / 253 و 161 و 126) و هم تعبد و پاى بندى به آنها را(آل عمران /51 و مریم /36 و یس /61 و زخرف/64). جمله «و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم» یس 61 و مشابه آن، معنایى جز رعایت بایدها و نبایدهایى ندارد. هنگامى كه كارى (در حوزههاى ارتباط انسان با خودش، انسان با خدا، انسان با انسان و انسان با طبیعت) با یاد خدا انجام داده مىشود، انسان در حال عبادت است.71 فعالیت با انگیزه الهى، تقرب و انس با خدا را در پى دارد. بنابراین به كارگیرى عنوان «صراط مستقیم» در مورد دستورات و مقررات دینى (اعم از عبادى و اجتماعى) تعبیر حقیقى نخواهد بود، آنها به علاوه رعایت خداجویانه، معناى درست راه مستقیم به سوى خدا را تحقق مىبخشد. عبادت به معناى یاد شده هدف خلقت جن و انسان شناخته شده است:
«و ما خلقت الجّن و الانس الاّ لیعبدون» (ذاریات /56).
«من جن و انس را نیافریدم جز براى این كه عبادتم كنند.»
مقصود آیه بیان هدف نهایى آفرینش انسان نیست تا با راه بودن و پل بودن عبودیت و عبادت ناسازگار باشد، چه آنكه براساس آیه «واعبد ربّك حتىّ یأتیك الیقین» (حجر /99)، عبادت مقدمه براى هدف والاترى كه یقین نام دارد مىباشد.72
یاد كرد این نكته خالى از فایده نیست كه در تفكر اسلامى در اهداف میانى و مقدمات، هدف غایى یعنى شهود و حضور یاد خدا نیز به گونهاى مطرح است، بدون چنین شهودى عمل صالح كه نردبان تعالى شمرده شده است، شكل نمىگیرد. ممكن است طرح عبادت به عنوان غایت خلقت نمایانگر این حقیقت باشد كه هیچ گا بندگى خالى از شهود نیست. بر این اساس عبادت مىتواند هدف غایى شمرده شود. نقش و مراتب پرستش
بسیارى از خداپرستان، پاى بندى به بایدها و نبایدهاى ارزشى را متكى بر سیر و سلوك معنوى دانسته و گفتهاند كه در غیاب شعائر و مناسك، احساس ژرفا دارى حیات آدمى ناپدید73 مىشود و جامعه را فساد و زوال تهدید مىكند.74
الكسیس كارل از میان گونههاى مختلف سیر و سلوك معنوى، نیایش را به مطالعه گرفته و آثار روحى و جسمى آن را معرفى كرده است، وى بر این باور است كه حتى شكل طوطى وار و تمرینى این سلوك معنوى نیز زمینه كاملا لازم روحى احساس عرفانى و اخلاقى را با هم فراهم مىآورد و در اثر آن در چهره نیایش گر، حس وظیفهشناسى، كمى حسد و شرارت و تا اندازهاى حس نیكى و خیرخواهى نسبت به دیگران، با ثبات نسبى، قابل مطالعه مىنماید.75
شایسته است كه براى ارزیابى بهتر درك و تصور این طبیب، جراح، فیزیولوژیست و زیستشناس مشهور فرانسوى، از نقش نیایش، پارهاى از سخنان وى را در این رابطه به مطالعه بگیریم:
«نیایش هنگامى كه مداوم و پرشور و حرارت است، تأثیرش بهتر آشكار مىشود… انسان خود را آنچنان كه هست مىبیند، از خود خواهىاش، حرصش، گمراهى ها و كجفكرىهایش و از غرور و نخوتش پرده بر مىدارد، براى انجام تكلیف اخلاقى رام مىشود، براى كسب خضوع فكرى اقدام مىكند و در همین هنگام سلطنت پرجلال آمرزش در برابر او پدیدار مىگردد.