قاطعیت یعنی این كه اعتماد به نفس1 داشته باشید، نگرشتان به خود و دیگران مثبت باشد و با دیگران رو راست، صریح و صادقانه رفتار كنید.2 بنابراین، معنای رفتار غیرقاطع این است كه شخص حقوق اساسی خود را ابراز نمیدارد و اجازه میدهد دیگران به حقوق او تجاوز كنند.
یكی از عوامل اهمال در كار، عدم قاطعیت است كه شخص كنارهگیری را ترجیح میدهد؛ به عنوان نمونه، كارمندی را فرض كنید كه در یك شركت است و از كارش لذت میبرد و به ویژه از صحبت رودررو با مردم به وجد میآید. با این حال، بخش عمده كار او، حضور در جلساتی است كه در او احساسی از شرم و مورد تهدید بودن را برمیانگیزد. او در این جلسات تمایل دارد كه به خود مشغول باشد، و سكوت اختیار كند و یا به كشیدن طرحی مشغول باشد تا مورد انتقاد قرار نگیرد.3
درمان
با روش روانی درمانی ـ عقلانی ـ هیجانی،4 شما خواهید توانست با اهمالكاری مبارزه كنید. اگر شخصی توجه كند كه سكوت در جمع تأثیر منفی میگذارد و حتی دیگران را عصبی میكند و نظر او به اندازه نظر دیگران ارزشمند است و دیگران از او برتر نیستند، میتواند گام هایی برای تغییر شیوه خویش بردارد. پس از آن، باید رفتارهای مثبت خود را تقویت كند تا راحتتر از گذشته، عقاید و نظراتش را ابراز دارد. آن گاه متوجه میشود كه دیگران به صحبت هایش علاقه نشان میدهند و این خود، سرآغاز رشد اعتماد به نفس و قاطعیت در وی خواهد بود.5 این روش باید آن قدر ادامه یابد تا تقویت روانی او به حدی برسد كه دیگر اثری از فقدان قاطعیت در او باقی نماند.
شرم ساری
اگر از شما رفتاری سر زند كه آن را ناپسند و گناه تلقی كنید، از آن بابت در خود احساس شرم-ساری، انفعال، اضطراب و هیجان را فراهم ساختهاید. این هیجان میتواند عامل و موجب عقب انداختن كار بشود. وقتی كار را در غیر زمان مقرر به استاد تحویل دادید و او آن را از شما به خوبی تحویل نگرفت، شرمندگی فزونی مییابد و پس از آن در انجام كار بعدی سردی بیشتری از خود نشان خواهید داد. به نظر میرسد این حالت دل سردی میتواند خود عامل پابرجایی اهمال در جان آدمی باشد.6
درمان
برای درمان این آفت تلاش كنید، از خطاهای پی در پی جدّاً پرهیز كنید تا احساس شرم، اضطراب و هیجان در شما پایدار و تقویت نشود. توجه كنید كه پرهیز از خطا را در اولین فرصت مورد توجه قرار دهید و اقدام عملی را بر هر چیز دیگری مقدم بدارید.7
در شریعت اسلامی انسانها از گناه منع شدهاند، لیكن اگر كسی مرتكب اشتباه و گناهی شد، با توبه و تدارك آن چه از دست رفته، راه جبران برای او باقی است. گاه بر اثر تكرار گناهان یا اشتباهات، انسان در خود احساس یأس و ناامیدی میكند. در بیانی از امام سجادعلیه السلام آمده: «كُنْتُ بِمَنْزِلَهْْ الآیِسینَ مِنْ خَیْری؛ 8 اینك به جایی رسیدهام كه دیگر چون كسانی هستم كه از خیر خویش مأیوس و نومید گشتهام.» یأس از خود، گو این كه مطلوب است، لیكن نباید از رحمت خداوند مأیوس گشت. هرگز نباید همه پایگاهها فرو ریزد و انسان خود را در خلأ رها ببیند.
بنابراین, در بینش توحیدی ما، تنها كفارند كه از خداوند نیز مأیوس میشوند: اِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ اِلّا الْقَوْمُ الْكافِروُنَ؛ 9 «تنها از رحمت خداوند كفار ناامید میشوند». این در حالی است كه خداوند متعال به صراحت همه اهل اسلام را از یأس به رحمت خود نهی كرده و این گونه فرموده است:لََا تَقْنَطُوا مَنْ رَحْمَهْْ اللهِ؛ 10 «از رحمت خدا مأیوس نشوید.»