تصادف قهرمان وزشی ایران و همسرش در بزرگراه شهید چمران تهران و مرگ این دو عزیز. طی روزهای گذشته، در میان حوادث پر شمار رانندگی که هر روز و هر ساعت در کشورمان روی میدهد، حادثهای رقم خورد که با بقیه اندکی تفاوت داشت؛ ایمان ولیزاده، قهرمان و داور بینالمللی واترپلوی کشورمان در حالی که نامزد آلمانیاش “یاسمین” وی را همراهی میکرد، هنگام رانندگی در بزرگراه شهید چمران در تهران، بر اثر برخورد یک خودروی دیگر به خودرواش، جان به جان آفرین تسلیم کرد و با همسرش در سفر آخرت هم مسیر گشت.
بدین ترتیب وصلتی که قرار بود بعد از سپری شدن ماه های محرم و صفر شکل گیرد، به کوچ این زوج جوان به دیار باقی ختم شد؛ البته نکتهای که این تصادف مرگبار را از بسیاری تصادفات دیگری که هر روزه در خیابانها و جادههای کشورمان رقم میخورد متفاوت میکند، ناکام ماندن این زوج یا از دست رفتن یک قهرمان نیست، بلکه شیوه جان باختن ایشان است.
آن گونه که روزنامه ایران در شرح حادثه نوشته، ایمان در نخستین ساعات بامداد پنج شنبه، در حالی که قصد داشت نامزدش را از خانه پدری خود در خیابان سهروردی به خانهاش در بلوار آفریقا برساند، در حالی که با خودروی اسپورتیج خود در بزرگراه شهید چمران با سرعت 80 کیلومتر در حال حرکت بود، بر اثر برخورد یک خودروی لکسوس که 200 کیلومتر بر ساعت سرعت داشت، مرز حیات وممات را طی کرد.
جنون سرعت راننده لکسوس موجب شد که نتواند کنترل خودرو خود را حفظ کند و در نتیجه با خودروی اسپورتیج برخورد کند، آن را به دیوارهای سیمانی زیر پل بکوبد و موجب شود سرنشینان آن محبوس شوند. دقایقی بعد از این سانحه تیمهای امدادی و آتشنشانان ایستگاه 88 با حضور در صحنه تصادف، ابتدا قسمتهایی از اتاق خودروی اسپورتیج را برش دادند و ایمان و نامزدش را از خودرو بیرون کشیدند تا تکنیسینهای اورژانس جز تایید مرگ این زوج جوان، نتوانند کاری از پیش ببرند.
در پی درگذشت این زوج، ماموران با حضور در محل حادثه، راننده لکسوس را که “پسر جوانی” بود بازداشت و صبح روز پنجشنبه وی را با دستور بازپرس پرونده روانه زندان کردند؛ پسر جوانی که به گفته پسردایی ایمان، ظاهرا در حال خود نیز نبوده است؛ “تا آنجا که شنیدهایم راننده لکسوس در حالت عادی نبوده و انگار مشروبات الکلی مصرف کرده بود.”
البته این نه نخستین بار است که حادثهای از این دست رخ میدهد و نه متاسفانه آخرین بار، بلکه در سالهای اخیر، همزمان با ترقی اقتصادی قشر کوچکی از جامعه در دوران بحران اقتصادی و گسترش فقر در کشور، روز به روز بر حجم خودروهای گران قیمت که در خیابان ها رفت و آمد میکنند افزوده شده تا کورس گذاشتن با این خودروها در بزرگراهها و خیابان ها، تبدیل به تفریحی نوظهور برای قشر جوانان مرفه شود.
بدین ترتیب آفتی جدید به مجموعه پر آفت رانندگی در کشورمان افزوده شده که راه مقابله با آن معلوم نیست؛ از این رو میگوییم معلوم نیست که میبینیم تخلفاتی از این دست یا کمتر توسط پلیس شناسایی میشود و یا در صورت شناسایی شدن، اهمیتی برای مالکان این خودروها دارد، چراکه بیشترین جریمه ممکنه، هزینهای بسیار کمتر از یک نوبت تعویض روغن این خودروهای گران قیمت دارد!
این گزاره به این معناست که جریمه و مراقبت پلیس روش های چندان کارآمدی برای پیشگیری از وقوع تخلفات راهنمایی و رانندگی برای این قشر نیستند. از سوی دیگر شاهدیم که تخلفات این قشر گاه از حد و حدود تخلف رانندگی خارج شده و در مواردی مانند ماجرای دردناک فوق، به نوعی به جنایت تنه میزند اما در مقام جریمه، با سقف جریمه راهنمایی و رانندگی و در ادامه استناد به قوانینی مشخص درباره دیه گره میخورد.
اینجاست که میتوان نتیجه گرفت هرچه امثال جریمههای صد هزار تومانی برای بسیاری از اقشار جامعه سنگین و گاه غیر قابل پرداخت به نظر میرسد، شدت گرفتن اختلاف طبقاتی در سالهای اخیر کاری به سر جامعهمان آورده که میبایست برای دفاع از جان عزیز مردم، به ویژه در مقابل تفریحات جنون آمیز ابرسرمایه داران و فرزندان ایشان، سقف جرایم راهنمایی و رانندگی را به محاکمه قضایی گره بزنیم تا امثال راننده لکسوس یاد شده نتوانند هر کاری دلشان خواست در جادهها انجام دهند.
تنها در این صورت است که میتوان امید داشت برخی رانندگان از خود راضی به خیابان ها به چشم پیست تفریح خود نگاه نکرده و تصور نکنند هر اتفاق شومی که ممکن است رقم بزنند، با پول قابل جبران است؛ پولی که اینقدر برای ایشان بی ارزش است که میلیاردها تومان را صرف خرید یک خودرو میکنند تا یکی دو سال با آن کورس بگذارند و منتظر تولید خودروهای جدیدتر در مالک پیشرفته شوند!
منبع: tabnak.ir