ازدواج سفید و دلایل رواج آن؟!

ازدواج سفید و دلایل رواج آن؟!

یکی از مهم ترین مسائل هر جامعه ازدواج می باشد که هر کشور و شهری بنا به سنت و آیین خود روش ازدواج خاصی دارند اما در کشورما مردم همیشه و همه جا یک شیوه و سنت را برای ازدواج داشتند . ولی امروز از آن آیین و سنت زیبا دیگر خبری نیست و به جای ازدواجی به نام ازدواج سفید جای آن را گرفته! در ادامه این مطلب این نوع ازدواج را بیشتر می شناسید.

 

مدتي است كه برخي از دست‌اندركاران جامعه، نسبت به افزايش ازدواج‌هاي سفيد در جامعه ابراز نگراني مي‌كنند .  منظور ازدواج‌هايي است كه طرفين در هيچ محضري نسبت و نوع رابطه خود را با يكديگر به صورت رسمي ثبت و تعريف نكرده‌اند و زن و شوهر محسوب نمي‌شوند، ولي عملاً در يك خانه با يكديگر زندگي مي‌كنند .   اين نوع زندگي مشترك را شاید بتوان شكلي از ازدواج موقت دانست، كه ميان برخي از جوانان رايج شده است، ولي فقط محدود به جوانان نيست، بلكه افراد ميانسال هم درحال تجربه اين شيوه از زندگي هستند .  شيوه‌اي كه در مورد جوانان ممكن است منجر به ازدواج شود ولي در مورد افراد ميانسال و حتي نزديك به سالمند حالت متفاوتي دارد، آنان طلاق مي‌گيرند، سپس به اين روش با يكديگر زندگي مي‌كنند و در مواردي هم اطرافيان متوجه ماجرا نمي‌شوند!

 

دليل نگراني نسبت به اين نوع هم‌خانه شدن يا ازدواج موقت يا هر اسم ديگري كه بخواهيم روي آن بگذاريم هرچه باشد، بايد نسبت به اصل ماجرا تحليل و درك درستي داشت .   اين يادداشت در پي آن است كه به برخي از دلايل رواج اين نوع ازدواج بپردازد، ولي پيشاپيش بايد اذعان كرد كه به دلايل گوناگون، هنوز مطالعات كافي در اين زمينه انجام نشده است و هرگونه اظهارنظر و تحليل بر شواهد معدودي متكي است، و بايد با احتياط تلقي شود .  بنابراین پیش از ورود به بحث بر ضرورت مطالعه این پدیده تأکید می‌شود .  این مطالعه نباید متاثر از ارزش‌گذاری پیش از مطالعه باشد زیرا این امر موجب بد یا کج‌فهمی پدیده خواهد شد .

 

در این زمینه باید متذکر شد که همه افرادی که این نوع رابطه را انتخاب کرده‌اند از یک سنخ نیستند و نمی‌توان برای همه آنان داوری مشترکی داشت .   اين نوع ازدواج ناشي از علل و زمينه‌هايي است؛ يكي از اين زمينه‌ها افزايش استقلال نسبي جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است كه موجب مي‌شود دختران و پسران، راحت‌تر بتوانند چنين روابطي را برقرار كنند .  البته فراموش نشود كه از منظر شرعي و قانوني، اين نوع زندگي مشترك برحسب این‌که چگونه توافق کرده باشند حالت‌های گوناگونی می‌تواند داشته باشد، و شاید در قالب ازدواج موقت قابل درك باشد، که در این صورت حقوق طرفين نيز در اين نوع ازدواج معلوم است، ولي مشكلي كه وجود دارد، ضعف ساختار حقيقي ايران در استيفاي حقوق مربوط به زنان در اين نوع روابط است، موضوعي كه در كشورهاي توسعه‌يافته حل شده است، چراكه در برخي از اين كشورها بيش از ٢٥‌درصد از زندگي مشترك زن و مرد در اين قالب است، و مقررات آن تدوين و تنظيم شده و ضمانت اجراي لازم را هم دارد ولي در ايران استيفاي اين حقوق به سادگي امكان‌پذير نيست .   نکته دیگر این‌که برخی افراد برای مخالفت با این نوع زندگی مشترک کوشیده‌اند که با متصف کردن آن به صفات ناپسند و بررسی آن از منظر ارزش‌های شخصی خود آن را به‌شدت رد و محکوم کنند درحالی‌که اگر این پدیده مبتنی بر واقعیت‌هایی اجتماعی باشد با زدن چنین برچسب‌هایی نمی‌توان مانع از بروز آن شد و حتی ممکن است مسأله را پیچیده‌تر کنند .   ولي فارغ از اين زمينه مقدمتاً چند علت را مي‌توان براي رواج اين نوع ازدواج‌ها برشمرد .

 

-گريز از مراسم سنتي ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسياري كه اين نوع ازدواج‌ها بر جوانان بار مي‌كند، از عوامل موثر بر گرايش به اين شيوه از زندگي در كنار يكديگر است .   يكي از اين تعهدات، رفت‌وآمدهاي خانوادگي و فاميلي است كه از هر نظر براي زوج‌هاي جوان سخت است .  هم‌چنين تبعات اقتصادي مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گريز از ازدواج‌هاي سنتي و روي آوردن به اين نوع روابط تشويق مي‌كند .

 

-عامل ديگر، ترس از طلاق و ناهمخواني اخلاقی و رفتاری دختر و پسر است .   به‌ويژه در شرايطي كه آمار طلاق بالا رفته، برخي از جوانان ترجيح مي‌دهند كه به معرفي نزديكان يا دوستان از فرد مورد نظر برای ازدواج كفايت نكنند .  اين مسأله حتي براي دختران اهميت بيشتري دارد، زيرا آنان بيش از پسران بر اثر طلاق لطمه مي‌بينند .  شايد گفته شود حتي با پذيرش اين استدلال انتخاب اين شيوه كه از چاله درآمدن و به چاه افتادن است .   در پاسخ بايد گفت كه از منظر دختر و پسر اين طور نيست .   با پذيرش ازدواج، شرايطي پيش مي‌آيد كه هزينه جدايي را بسيار سنگين مي‌كند، در حالي كه مسأله در ازدواج سفید قدري فرق مي‌كند .   نکته مهم این است که چرا دختران چنین نوع از زندگی مشترک را انتخاب می‌کنند درحالی‌که به‌ظاهر هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است؟

 

-يك عامل مهم ديگر كه ممكن است كمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، اين است كه با اين شيوه قانون خانواده و شرايط حاكم بر آن دور زده مي‌شود! اين مسأله براي افرادي كه ازدواج كرده‌اند و سپس طلاق مي‌گيرند اهمیت بيشتری دارد .  در ساختار اغلب خانواده‌ها و براساس حقوق موجود، مرد رئيس خانواده است، هرچند از اين جمله مي‌توان برداشت‌هاي گوناگون كرد، ولي برخي از مردان با وضعيتي كه در خانه ايجاد مي‌كنند، به نوعي شيوه سلطه بر زن را برمي‌گزينند، و برخي از خانم‌ها هم كه نمي‌خواهند چنين سلطه‌اي را پذيرا شوند، اقدام به طلاق مي‌كنند، و پس از طلاق حاضر مي‌شوند بدون رابطه حقوقي رسمي دائمي و فقط در قالب صيغه با يكديگر و در زير يك سقف زندگي كنند و تسلط مرد را نپذیرند طبيعي است كه در اين شرايط مرد قدرت ناشي از رياست خانواده را در اختيار ندارد .

 

بنابراين اگر گمان مي‌كنيم كه اين نوع ازدواج براي جامعه مفيد نيست، و عوارضي دارد، بيش از هر اعتراضي بايد نسبت به رفع موانع ازدواج رسمی و دوام آن پرداخت .  تعهدات دست‌وپا گير ازدواج‌هاي سنتي، ناكارآمدي شيوه‌هاي انتخاب همسر و از همه مهم‌تر نامتوازن بودن حقوق خانواده با شرايط اجتماعي زنان، در گرايش به اين نوع زندگي مشترك تأثير دارند .