و با دلتنگی های من ، تو با این جاده همدستی تظاهر کن ازم دوری ، تظاهر میکنم هستی
زندگی ام را تنهایی برداشته! و دست هایم بی دست هایت هر شب هدر می روند عاشق که می شوی نگران خودت نباش شب های باقیمانده ی عمرت به این سادگی ها صبح نخواهند شد
من بر اینم که سزاوار قدم های تو باشم که بیایی شاید تو بر آنی که قدم هات به کوی من بیچاره نیفتد به غلط
به هم رسیدن به هم نرسیدن یا هر چه که شد بیا بیاندازیم گردن کهکشان و سرنوشت و خدا تا کمتر گریه مان بگیرد
من سر ریز سکوت توام که
نه حرفی برای زدن داری
نه دلی برای عاشق شدن
تفسیر سکوتت کار راحتی نیست
من شکست خورده ی تفسیر سکوت توام
هیچ صبحانه ای طعم لبخند نخواهد داد، از فردا، حالا که ساز “می روم می روم” می زنی! و خورشید بی عسل نگاهت هر صبح از طلوعش پشیمان خواهد شد
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود و انسان با نخستین درد ومن با نخستین نگاه تو ، آغاز شدم . . .
شاخه گلت سالها بود در میان دفترت خوابیده بود ، بی اجازت امروز بیدارش کردم . . .
.
.
.
شاید تکراری باشد
ولی گاهی ، بعضی چیزها
ارزش هزاران بار تکرار را دارند
تکرار می کنم ، تکرار می کنم : دوستت دارم . . .
.
.
.
پنج تا از بزرگترین کلمات : من نمیخوام از دستت بدم
چهار تا از دوست داشتنی ترین کلمات : تو برام مهم هستی
سه تا کلمه شیرین : تو رو تحسین می کنم
دو تا کلمه شگفت انگیز : دلتنگت هستم
یک کلمه که از همه مهمتره : تو . . .
.
.
.
تو مگه باده فروشی که همه مست تو اند / تو مگه ساغر عشقی که همه معشوق تو اند
منشین با همگان ای گل زیبای دلم / که به ظاهر همه مشتاق و خریدار تو اند . . .
__________________ مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم به زندان خیالت هم اگر من را کشانی دوستت دارم به پیش خلق گر نتوان حدیث عشق را گفتن درون سینه تنگم نهانی دوستت دارم چه حاصل از جفا کردن چه سود از قهر ورزیدن مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم