پرفسور " ریگوئنا " در والنسیا در نزدیکی دریاچه ای به همین نام* که در حدود 32 کیلومتری جنوب غربی کاراکاس میباشد ,اسکلتی را پیدا که جمجمه انها تخت بود . ( سطح فوقانی جمجمه تخت بوده است ) ابتدا تصور شد که صاحب این جمجمه ناقص الخلقه مادر زادی است . اما مدتی نگذشت که جمجمه های دیگر از جمله جمجمه ای متعلق به یک جنین با همان خصوصیات کشف شد . و با کشف بناهای یادبود برای انسانهای کله مخروطی,چنین استنباط میشود که سازندگان انها دارای قوهء بصیرت مضاعف بوده اند که برای دانشمندان امروز کاملا ناشناخته است . پرفسور " پاول برژایر " در یکی از نوشته های روزانه خود چنین نوشته است : یکی از دوستان ما با نام " دنییل روزو " در سال 1952 عازم دشت لم یزرع "مارکاهواسی" واقع در غرب " کوردیلرادولاس " اند شد . تا کاوشهایی به عمل اورد . دشتی که فقط میتوان بر پشت قاطر به انجا رفت و وسعتی حدود 3 کیلومتر مربع دارد و در ارتفاع 1470 متری سطح دریا قرار دارد . " روزو " در انجا شکل حکاکی شده حیوانات و صورت انسان را در صخره ای یافت که فقط در نقطه انقلاب خورشیدی تابستان** نور افتاب روی انها افتاده و قابل رویت میگردند, و در غیر ان روز و انزمان در سایه و در تاریکی قرار گرفته و دیده نمی شوند!!! در میان ان کنده کاری ها شکل حیوانات دوران دوم زمین شناسی از قبیل سوسماران غول پیکر شیرها, لاک پشتها و شتر که در امریکای جنوبی ناشناخته است ( البته کاملا اینطور نیست زیرا بقایایی فسیل شده انها در قاره کشف شده است ) وجود داشت و در انجا یکطرف تپه ای را بصورت کله یک پیرمرد تراش داده بودند . وقتی از ان عکس گرفته و انرا ظاهر نمودند,فیلم نگتیو ان تصویر منور یک جوان را نشان میداد!! ایا این پدیده رابطه ای با نوعی مذهب ابتدایی داشته است.؟ تعین قدمت ان از طریق کربن-4 غیر ممکن است زیرا در "مارکاهواسی" هیچگونه بقایایی از موجودات زنده وجود ندارد, اما علم زمین شناسی قدمت انرا خیلی قدیمی تعین کرده است . "روزو " عقیده دارد که ان دشت مسکن تمدن " مسما " بوده است که احتمالا قدیمیترین نوع در روی زمین است . با توجه به این که ان تصاویر فقط در مواقع خاص و تحت تابش نور خورشید با زاویه به خصوص قابل رویت هستند,, در انصورت نمونه های مشابهی در قاره اروپا وجود دارند و شاید تعداد دیگری نیز باشند که نیاز به کشف شدن دارند . برای مثال در جنوب بریتانیا یک سری بنا های یادبود سنگی ماقبل تاریخ وجود دارند که مدت بیش از 40 سال مورد تجسس چند دانشمند از جمله "مارث سین جاست ", " ریکوارت ", " زکریالو روزیک " قرار داشت . انها متوجه علائم بخصوصی روی یکی از صخره های که معروف به " کرحم " میباشد , شدند . انها سال بعد مجددا به انجا برگشتند تا از انها عکس و تصاویر تعیه کنند,اما با کمال تعجب دریافتند که ان علائم محو شده اند . بهر حال یکی از متخصصین در انجا درنگ نمود و چند ساعت به نظاره ان سنگ پرداخت تا اینکه متوجه شد ان علائم به روی سنگ یواش یواش ظاهر میشوند!! بدین طریق دریافتند که بعضی از کنده کاریها روی سنگ ها در ساعات بخصوصی از روز و یا روز بخصوصی از سال قابل رویت اند . همچنین در " لاکماریاکوئر " سنگی از اینگونه بناهای یادبود وجود دارد که به نیمکت تجار معروف است و فقط در روزهای 16 و 17 ( معمولا 16 و 27 ماه های خورشیدی ) بعضی از ماه های به خصوص قابل رویت میشوند . تعداد کنده کاری های روی صخره موجود در هر قاره و عظمت کار ایجاد انها این توهم را بوجود می اورد که هنرمندان تراش دهنده انها دارای قدرت غول اسا و اسکنه غول پیکر بوده اند . برای مثال در ایتالیا "گایولیو فروسینی" به دو تا از این قبیل حجاری ها نام باکره صخره ها و به دیگری نیمرخ مرد داده اند که در الومایر نزدیک شهر روم واقع اند . کله حجاری دومی بصورت مخروطی است . درست مشابه " غول هاوی " در برزیل و اثار هنری مشابه دیگر در نقاط دیگر . پرفسور پاول و برژایر میگویند که حجاریهای اسرار امیز که بعضی مواقع پدیدار می شوند و بعضی موافع ناپدید, احتمالا مربوط به نوعی مذهب ابتذلئی بوده اند . اما در مورد صورت " مارکاهواسی " چه توضیحی میتوانم بدهیم, که با چشم بدون مسلح پیر جلوه می نماید و با دوربین عکاسی جوان.؟ و درک این پدیده که یک هنرمند حتی بتواند با استفاده از تجهیزات و ابزار مدرن چنین اثر دو حالته را به وجود اورد مشگل است!! به زحمت میتوان تصور نمود که پیکر تراش ناشناخته باستانی دارای نعمت خدادادی " دید مضاعف " بوده است . به هر حال تعداد زیادی از اینگونه شگفتی های گذشتگان در انتظار کاشفان به سر میبرد .