متن های زیبا و عاشقانه احساسی جدید، جدیدترین متن های عاشقانه و احساسی
از دست های من
جز این ثمری نیست
گاهی ببارم
گاهی بمیرم
گاهی
اگر شد
در حیرتِ واژه ی دوست داشتن
تو را دوباره از نو بنویسم …
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
همه ی برگ و بهار
در سرانگشتانِ توست.
هوای گسترده
در نقرهی انگشتانت می سوزد
و زلالیِ چشمه ساران
از باران و خورشیدِ تو سیراب می شود.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
در تنهایی ی سپیده دم کسی ست
که می آویزمش از ماه
با حجمی از اندوه و
دستی از جانب آب
تا قطره قطره ببارد از چشم آسمان
بر خواب ستاره ای که غمگین ست.
پیش از آن که بپوسم
از رودخانه می گذرم
و با صدایی که بوی تو دارد
می خوانم آن پرنده را
که می دود در زخم
تا مرگ را شرمگین کند.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
از کجا آمده اند چشم های گم شده ی تو
و از کدام تاریکی گذشته اند
که اینچنین روشن هستند
و صدای تو که میلرزد در انتهای شاخه ها
و تو که دورتر هستی در آن سوی آیینه ها
از کجا آمده ای که گم شدنت را می دانستم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دوست دارم
در این شب دلپذیر
عطر تو
چراغ بینایی من شود
و محبوبه شب راهش را گم کند
دوست دارم
شب لرزان از حضورت
پایش بلغزد
در چاله ای از صدف که ماهش می خوانند
و خنده آفتاب دریا را روشن کند
اما نه آفتاب است و نه ماه
عصرگاهی غمگین است
و من این همه را جمع کرده ام
چون دلتنگ توام
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
معجزه یعنی :
“لبان” تو
که بی هیچ بوسه ای
عمری ست با آن خاطره دارم !
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
به تو دست می سایم و جهان را در می یابم
به تو می اندیشم و زمان را لمس میکنم
معلق و بی انتها عریان می وزم، می بارم، می تابم.
آسمان ام ستارگان و زمین، و گندم
عطرآگینی که دانه می بندد
رقصان در جان سبز خویش از تو عبور میکنم
چنان که تندری از شب می درخشم
و فرو می ریزم.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
گفتمش بی تو چه می باید کرد
عکس رخساره ی ماهش را داد
گفتمش همدم شبهایم کو
تاری از زلف سیاهش را داد
وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من
انتظار سر راهش را داد
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
تلخ ماندم ، تلخ ،
به سرم سنگ مصیبت بارید
من نوشتم آتش
آسمان نعرهزنان، بانگ برآورد ببار
من نوشتم باران
آسمان شعله کشان ریخت بخاک
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ متن غمگین عاشقانه ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خورشید برای من
ساعت هفت غروب طلوع می کند
آن هم از پشت میز یک کافه
یعنی وقتی تو را می بینم
روز من از حضور تو شروع می شود
شب من از غیبت تو
کاری کن
روزهایم بلند باشند
من از شب ها می ترسم