حرفهای عاشقانه


نه بی شرمم

نه گستاخ!

تنها می خواستم

دروغ نباشم!

در نگاه تو

در عشق یک سوی تو

در دوست داشتن بی سوی من…

هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد

وقتی تو نیستی
چقدر دل تنگ می شوم گاهی.
خیلی زیاد.
و این دلتنگی می بردم تا ترس.
یک ترس دائمی که نکند این دلتنگی ها همیشگی بشود

به یاد آرزوهایم
سکوتی میکنم بالاتر از فریاد…

تا چشم ها را بستم
آرزویم تو شدی
فكر رفتن كردم
سمت و سویم تو شدی
تا كه لب وا كردم
گفتگویم تو شدی
در میان سكوت شبهایم
جستجویم تو شدی
زیر باران پر احساس خیال
شستشویم تو شدی
هركجا بودم من
پیش رویم تو شدی…
نازنین در تمام قصه های من
هیچ كس جز تو نبود
همه اویم تو شدی

وقتی تو نیستی دلم می گیره انگار اصلا دنیا وجود نداره دلم می خواست الان بودی همیشه بودی اینجا کنارم تا همیشه زندگی من باش تا ابد همیشه جاوید قلب من مال توست تا خون در رگهایم جاریست قسم می خورم همیشه همه جا عاشق بی نشانت می مانم تا وقتی دنیا هست تا وقتی دنیا نیست