روان درمانی خانواده :باتوجه به اینكه اختلالات رفتاری فرزندان با مشكلات روانی پدرو مادر ارتباط دارد میتواندر اغلب موارد فرض را بر این گذاشت كه اختلال رفتاری فرزندان از بافت زندگی خانواده او نشات میگیرد ناراحتی كودك اغلب نشانه وجود اختلال عصبی در مجموعه خانواده اونیز توجه داشت تحلیل های روانی حاكی از آن است كه سستی درانجام وظایف سرپرستی از جانب پدرو مادر معمولا پایه غیر منطقی داشته واغلب ناشی از اختلال عصبی و بدور از كنترل آنها صورت میگیرد دراغلب موارد قصد وعمدی در كار نیست بیشتر والدین میخواهند پدر و مادر های خوبی باشند و كاری در جهت منافع فرزندان صورت دهند اما با كمال تعجب آنچه در عمل انجام میدهند با تصویرایده آلی كه در ذهن خود دارند مطابقت نمی كند برای درمان كودكان باید به والدین توجه نمود اما فقط با توجیه و آموزش نمیتوان طرز تلقی های پدر و مادر را اصلاح كرد برای رسیدن به این مهم بایستی به روشهای روان درمانی اقدام نمود و دراین بین یكی از شاخه های مهم روان درمانی خانواده درمانی است –خانواده درمانی به عنوان راهی جدید برای رویا رویی با آن دسته از مشكلات انسان كه قبلا به وسیله یكی از اشكال گوناگون رواندرمانی فردی با آن برخورد می شد شكل گرفت واكنون یك شیوه تازه و ارائه مفهومی جدید از نحوه بوجود آمدن مشكلات است پیش از این تصورمی شد كه مشكلات مذكور عمدتا نتبجه فرآیندهای روانی درونی با آسیب شناسی روانی فرد باشند ولذا عقیده برآن بود كه ریشه اغلب مشكلات در تجارب اوایل كودكی است در حالی كه رویكرد خانواداگی براین باور استوار گشته كه این مشكلات به تعاملات فعلی موجود میان افراد خانواده و گاهی اوقات میان افراد و دیگر سیستم های اجتماعی مربوط هستند در واقع علت مشكلات افراد درسیستم های اجتماعی با وضعیت حال حاضر آنها فهمیده می شود ونه از تاریخچه و شرح حال گذشته آنها خانواده برای حفظ تعادل خود در مقابل تغییر چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی مقابله می كند اگر فرزند سر به راه خانواده شب دیر به خانواده بیاید خانوماده در مقابلش می ایستد و بالعكس اگر فرزند نااهل خانواده پس از عدم پذیرش وی سر به راه شود خانواده فشار خود را برای تداوم نابهنجاری او افزایش می دهد رفتار نابهنجار معلول رفتار متقابل اعضای خانواده با یكدیگر است از نقطه نظر این دیدگاه بیماری فرد حتما به رابطه او با همسر و خانواده وی مربوط می شود.