او نمىدانست چه كار كند. بدون حركت مانده و شیر را نظاره مىنمود. در حالى كه شیر یكى از دستان شاه را بو مىكرد ناگهان غرّشى كرد و گریزان از محل دور شد. پادشاه از خوشاقبالى خود مات و مبهوت مانده بود. او فوراً برخاست و به سوى همراهانش كه تازه او را پیدا كرده بودند، فریاد كشید و به آنها گفت: "گوش كنید، در حالى كه خواب بودم شیرى به سراغم آمده بود. شیر بسیار بزرگ و درندهاى بود كه آماده خوردن من بود. امّا نمىدانم چه روى داد كه ناگهان شیر از محل دور شد." آنها خوشحالى خود را از سلامتى شاه ابراز كردند، امّا هیچ یك نتوانستند دلیل گریختن شیر از محل را كشف كرده و توجیه كنند. وقتى به قصر بازگشتند، پادشاه دستور داد تا وزیرش را از زندان به نزد او بیاورند. شاه جزئیات داستان را براى او تعریف كرد. وزیر به سادگى گفت: "در هر كار، خیرى وجود دارد ماهاراجا." شاه پرسید: "منظورت چیست كه در آن خیرى وجود دارد؟ اگر راست مىگویى دلیل اینكه چرا شیر بدون صدمه رساندن به من محل را ترك نمود بیان كن.
"وزیر گفت:"ماهاراجا، شیر سلطان حیوانات است، همانطور كه شما پادشاه مردم هستید، وقتى كه كسى میوهاى را به شما تقدیم مىكند مىبایست میوه پاك و سالمى باشد. لحظهاى كه مشام آن شیر بوى ناخوش زخم را از انگشت بریده شما احساس كرد، فهمید كه شما به طور كامل سالم و تندرست نیستید و او به عنوان سلطان حیوانات تمایل نداشت از جاندارى تغذیه كند كه جسمش ناسالم و آلوده است. بنابراین، اى راجا، مىبینید كه همان انگشت بریده و چركین شما زندگىتان را نجات داد. حال مىتوانید به خوبى به این امر پى ببرید كه در هر كار، خیرى وجود دارد. و امّا در مورد زندانى شدن من كه گفتم در آن هم خیرى نهفته است: همان طورى كه مىدانید ما هرگز از همدیگر جدا نمىشدیم و اگر این اتّفاق نمىافتاد، من در شكار نیز همراه شما مىآمدم و در جنگل سایه به سایه شما حركت مىكردم. زمانى كه آن شیر فرا مىرسید، ما هر دو در زیر آن درخت در خواب بودیم، هر چند كه شیر به سبب زخم انگشت شما و بوى نامطبوع جراحت از دریدن شما صرفنظر مىكرد ولى مرا حتماً تكّه تكّه كرده ومىبلعیدامّا وقتى شما مرا به زندان انداختید،درواقع زندگى من هم نجات پیدا كردواین همان خیر نهفته در این كار بود."
اغلب، دیدن مصلحتها به هنگام وقوع مصیبت، كار سادهاى نیست. به هر حال خوب است به هنگام ابتلا به درد و رنج و گرفتارى، داستان این شاه و وزیر را به یاد بیاورید. و بدانید كه اى بسا دردى كه بدان دچار آمدهاید خیرى در آینده نزدیك برایتان داشته باشد و به نتیجه مثبت آن گرفتارى، اعتقاد داشته باشید. در این موارد مىتوانید به خودتان بگویید: "حتماً در آن خیرى هست." به نوعى هم، مانند مانترا عمل مىكند، مىتوانید دائماً آن را تكرار هم بكنید و به خودتان در مقابله با مشكلات شهامت بیشترى ببخشید.