دلت را به که می سپاری؟

مجموعه : دینی
دلت را به که می سپاری؟

 دژبان قلب خود باشیم

به نام خدایى كه «مقلّب القلوب» است. دل‏ها را زیر و رو و دگرگون مى‏سازد، با اینگونه تحولّات درونى، زندگى بیرونى هم دگرگون مى‏شود، خدایى كه در دل عارفان صاحب‏دل جاى دارد و از رهگذر چنین دل‏هاى پاك، مى‏توان «سلوك معنوى» داشت و راهى به سوى خدا یافت و «خدایى» گشت و «الهى» زیست.

 

 «قلب»، رهبر وجود

آن چه با عنوان قلب و دل، در قلمرو معارف دینى و آموزه‏هاى عرفانى و اخلاقى مطرح است، با آن «دل» كه خاستگاه هوس‏هاى شیطانى و تمایلات نفسانى است، متفاوت است.

 

این، راه به ملكوت مى‏گشاید، آن به بیراهه نفسانیّات مى‏كشاند.

این، مدبّر و مدیر وجود است، آن مدار وسوسه‏هاى دون.

 

در روایات، براى «قلب»، نقشى هدایت‏گر و كنترل كننده و پیشوا معرفى شده است. پیامبر اكرم – صلى‏اللّه‏علیه‏وآله – فرموده است: «القلب مَلِكٌ و له جُنودٌ، فاِذا صَلُحَ الملِكُ صَلُحت جُنودُه و اِذا فَسَدَ الملِكُ فَسَدَت جُنودُه»،1

 

قلب همچون پادشاهى است كه لشكریانى دارد. اگر پادشاه صالح باشد، سربازانش هم صالح مى‏شوند و هرگاه فرمانروا خراب باشد، سپاهیان او نیز فاسد و خراب مى‏شوند.

دلت را به که می سپاری؟

این، یعنى همان نقش رهبرى، هدایت‏گرى، خطدهى، سامان‏بخشى و مدیریت در حالات و رفتار و خصلت‏هاى انسان، كه در اختیار دل است.

 

اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانى دل» را رمز و راز رسیدن به كمالات دانسته‏اند و در پاسخ به این سؤال كه از كجا به این مقامات رسیده‏اید؟ گفته‏اند: دربان دلمان بودیم «كنتُ بوّاباًعلى قلبى»، این نكته، گویاى ضرورت بازرسی بر ورودى‏هاى دل است و این كه با قلب خودمان چه مى‏كنیم و چه كنترلى بر آن داریم و به كه مى‏سپاریم و به چه مى‏فروشیم؟

 

به همان نحو كه «رهبرى» در جامعه و انسان‏ها از حساسیت و اثرگذارى برخوردار است، قلب انسان نیز «نه آن عضو صنوبرى شكل درون قفسه سینه» حسّاس و كارساز و نقش پرداز است. پس مى‏سزد كه در مراقبت از آن و كنترل حالاتش و ورودى‏ها و خروجى‏هایش و اثرگذارى و اثرپذیرى‏هایش دقت شود.

 

گاهى كسى از «قلب سلیم» برخوردار است و دیگرى از «قلب مریض». آیا بیمار دلان با صاحبان دل‏هاى صاف و زلال و مهذّب یكسانند؟

 

گاهى قلبى مهر و موم شده و بسته و ختم شده است «ختم اللّه على قلوبهم…»2 و گاهى دل، باز و گشوده است و شرح صدر وجود دارد. آیا این دو گونه قلب، دو گونه رفتار و زندگى پدید نمى‏آوردند؟

دلت را به که می سپاری؟

 «قلب»، چهار راه گرایش‏ها

آن چه در دل مى‏گذرد، بر زبان هم جارى مى‏شود، در عمل هم انگیزه مى‏آفریند، هدف‏ساز هم هست و جهت را نیز تعیین مى‏كند.

 

پس باید دید كه دل، كجایى است، چگونه است و به كدام پایگاه وابسته است؟

درست است كه با یك «دل» نمى‏توان دو «دلبر» داشت و درست گفته‏اند كه: «اى یك دله صد دله، دل یك دله كن…».

 

امّا مهم آن است كه آن دل‏دار و دلبر، ارزنده و قیمتى و لایق «دل دادگى» باشد، وگرنه دل هر جایى هر روز بر شاخه‏اى مى‏نشیند و صاحب دل را آواره و هرجایى مى‏كند.

 

از قرآن كریم الهام بگیریم كه فرموده است:

«ما جَعَلَ اللّه لِرجلٍ مِنْ قلبینِ فى جَوفِه».3

خداوند در درون هیچ‏كس، دو قلب قرار نداده است.

 

البته این روشن است كه هیچ كس دو قلب ندارد، لیكن رهنمود قرآن، به آن دلى است كه كانون عشق‏ها، گرایش‏ها، عواطف و احساسات، باورها، محبّت‏ها و گرایش‏هاست و باید تكلیف آن را روشن ساخت و هشیار ساخت و هشیار بود كه آیا جایگاه خداست، یا پایگاه شیطان؟

 

بر سر چند راهه‏هاى محبوب گزینى و دل سپارى و مهر ورزى. باید «تعیین راه» و «تعیین جهت» كرد، تا دل، سرگردان نماند و طعمه غارت‏گران نشود.

دلت را به که می سپاری؟

 مراقبت از دل

اگر بزرگان عرفان و اخلاق، «دربانى دل» را رمز و راز رسیدن به كمالات دانسته‏اند و در پاسخ به این سؤال كه از كجا به این مقامات رسیده‏اید؟ گفته‏اند: دربان دلمان بودیم «كنتُ بوّاباًعلى قلبى»، این نكته، گویاى ضرورت نظارت بر ورودى‏هاى دل است و این كه با قلب خودمان چه مى‏كنیم و چه كنترلى بر آن داریم و به كه مى‏سپاریم و به چه مى‏فروشیم؟

 

گفته‏اند كه: «القلب حرم الله…»، دل حریم الهى است و در این حرم مقدّس، جز خدا را راه نده.

 

این دل، سراى توست، نه بیگانه

در راه دل نشسته و در بانم

 

حاشا كه جز تو ره به دلم یابد

جانم فدایت، اى همه ی ي ي ي جانانم‏4

 

در كلام حضرت رسول چنین آمده است:

«ان اللّه تعالى فى الأرض أوانى، الا وهى القُلوب…»5

 

خداوند را در روى زمین ظرف‏هایى است، آگاه باشید كه آن ظرف‏هاى الهى، قلب‏هاست، پس بهترین این ظرف‏ها نزد خدا، دلى است كه نسبت به برادران نازك‏تر و از گناهان پاك‏تر و در راه خدا استوارتر باشد.

 

عرش رحمانى كه مى‏گویند، آن نام دل است

بر در دل حلقه زن، كام دل از دل حاصل است

دلت را به که می سپاری؟

در ظرف دل چه باید ریخت و آن را از چه باید آكند؟

بالاخره این «جام دل»، تهى نمى‏ماند. اگر از عشق به خوبى‏ها و خوبان پر نكنى، از علاقه‏هاى بدلى و محبوب‏هاى عوضى و معشوق‏هاى بى‏ارزش پر مى‏شود و آن گاه، خالى كردن این خانه كه به اجاره یا مالكیّت یك «بیگانه» در آمده است، بسیار دشوار است! از اول باید مواظبت كرد كه یك «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نكند.

 

اگر بتوانیم «مرغ دل» را بر شاخه «حبّ خدا» بنشانیم و اگر گرفتارش مى‏كنیم، گرفتار عشق خوبان و پاكانش كنیم، یقیناً ما را به بیراهه نمى‏كشد و پشیمانى به بار نمى‏آورد. صبرى اصفهانى مى‏گوید:

 

گر طیر دل بر سر كوى تو، معذورش دار

چه كند؟ قاعده مرغ گرفتار این است‏6

اگر بتوانیم در دل، «چراغ معرفت» برافرازیم.

 

بالاخره این «جام دل»، تهى نمى‏ماند. اگر از عشق به خوبى‏ها و خوبان پر نكنى، از علاقه‏هاى بدلى و محبوب‏هاى عوضى و معشوق‏هاى بى‏ارزش پر مى‏شود و آن گاه، خالى كردن این خانه كه به اجاره یا مالكیّت یك «بیگانه» در آمده است، بسیار دشوار است! از اول باید مواظبت كرد كه یك «نامطلوب» وارد آن نشود و آن جا خانه و بیتوته نكند.

 

نه…اصلاً اگر بتوانیم دل را چراغ معرفت سازیم و با نورانیت دل، راه زندگى را طى كنیم، تا قیامت، مسیر ما را روشن مى‏سازد. این كلام حضرت باقرالعلوم – علیه‏السلام – است

 

كه در ترسیم دل‏ها و حالات آن ،از جمله به «دل مؤمن» اشاره مى‏كند كه همیشه باز، روشن و روشن‏گر است تا روز قیامت: «و قلب مفتوح فیه مصباح یزهر و لا یطفأ نوره الى یوم القیامةِ و هو قلب المؤمن».7در قلمرو دل، گام‏هاى دیگرى خواهیم زد.

 

باشد كه همراهى شما با این گام‏ها، به «مقصد» نزدیك‏ترمان كند.

 

پی نوشت ها:

1.میزان الحكمه، حدیث 16911.

2.بقره «2» آیه 7.

3.احزاب «33» آیه 4.

4.برگ و بار، ص 19.

5.میزان‏الحكمه، ج 5، ص 217.

6.گلزار ادب، ص 282.

7.معانى الأخبار،ص 395،ح 50.

پایگاه فرهنگی هنری تکناز

برچسب‌ها: