در گشت و گذارهایی که در اینترنت داشتم، به بحث جالبی در یکی از انجمن های سایت آموزشی سفارت انگلستان در یکی از کشور های عربی برخورد کردم که از لحاظ دغدغه و تفکر شباهت زیادی با شرایط و تفکرات ایرانی داشت.
بخشی از این گفتگوی دانشجویان عربی اختصاص دهیم؛ البته به دلیل زیاد بودن موارد مندرج تنها به ذکر چند مورد اکتفا کرده ایم…
با سلام به همگی، این روزها کسانی وجود دارند که از زندگی غربی تقلید کرده و بر داشتن آن چیزی که انها «دوست دختر یا دوست پسر» مینامند، اصرار میورزند.
برخی میگویند که این امر ضرورت ندارد، در حالی که افراد دیگری وجود دارند که معتقدند نداشتن چنین دوستی غیرطبیعی و نشانه عدم اجتماعی بودن فرد است.
اما از طرف دیگر بعضی میگویند که معنای دوست دختر و دوست پسر در جامعه عرب متفاوت از مفهوم غربی آن است.
در واقع بیشتر مردم با این مورد موافق نیستند و من یکی از آنها هستم.
من یک برنامه تلویزیونی دیدم که در آن به همین موضوع میپرداختند و دو مهمان در آن شرکت داشتند:
خانمی که با پیش زمینهی سنتی و آقایی که با پیش زمینهی مذهبی به گفتگو میپرداختند.
دوست دارم شما نیز در این بحث شرکت کنید و از هر دو منظر به قضیه بپردازید.
کسانی که با داشتن چنین دوستانی موافقند منظور و معنای مورد نظر خود و محدودیتهای این روابط را نیز عنوان کنند.
عبیر عزیز، به نظرم این مبحث خیلی مهمی است، اما فکر میکنم نباید اینقدر مورد اهمیت قرار بگیرد؛ چون به نظرم روابط دختر و پسر مادامی که حد و حدود خود را دارد، مشکلی نخواهد داشت.
من به شخصه با همه ی ی به یک شکل برخورد میکنم.
فکر میکنم موضوع مهمتر روابط فاسد یا ناصحیح دختر و پسر است، نه هر روابطی. آن چه گفتم از دیدگاه سنت بود… فکر میکنم دیدگاه مذهب خیلی بسته است؛ ما در این دنیا همه ی ی خواهر و برادر هستیم و گاهی شناختن همدیگر خوب است، اما هر رابطهی خارج از محدودهای اشتباه است…
زیرا نوجوانانی هستند که به اشتباه و بدون محدودیت در مورد این روابط فکر میکنند؛ بنابر این انها باید درباره راه درست آن راهنمایی شوند.
سلام به همه ی ی؛ عبیر، به نظرم تو روابط عادی دختر و پسر را بخث نمیکنی.
قضیه در رابطه با روش غلط بعضی نوجوانان در این روابط است که گاه به روابط عاشقانه هم میانجامد. من هم آن برنامه را تماشا کردهام، اما بیا این به طور منطقی به موضوع بپردازم: این روابط معمولاً در پایان به شکست میانجامند.
وقتی دو طرف قطع رابطه کرده و از هم جدا میشوند، دچار ناامیدی و حالت بدی میشوند که ممکن است زندگی انها را خراب کند…
علاوه بر این، وقتی یک نفر بعد از دوستی با 5 یا 6 دوست جنس مخالف ازدواج میکند، همسر خود را با دوستان سابقش مقایسه میکند.
مطمئنا، او معایب زیادی را در همسر خود خواهد یافت و از او ناراضی خواهد شد.
خوب… حالا نظر تو چیه؟!
سلام عبیر، راستش من نمیتوانم چنین روابطی را تاب بیاورم، چون من رو به این فکر میبرد که چقدر این زوجها احمقاند.
متاسفم، اما چرا انها صبر نمیکنند تا عاقلتر شده و از عهده ازدواج و نامزدی بر بیایند… در حقیقت، من نه از جنبه سنت و نه از جنبه مذهب، این روابط را قبول ندارم.
از آنجایی که مورد حمله قرار خواهم کرفت، بهتر است بیشتر از این حرف نزنم!
من با روابط با جنس مخالف تا زمانی که تاثیر منفی بر زندگی درسی، زندگی اجتماعی، بر روی آینده فرد نداشته باشد، مخالف نیستم…
علاوه بر این، نوعی حمایت احساسی است…
تنها به خاطر اینکه اسم دوست دختر یا دوست پسر بر آن گذاشته می شود، موضوع خاصی نیست!
من خودم هیچ دوست پسری ندارم… اما برایم مهم نیست که افراد دور و برم و حتی دوستان نزدیکم در صورتی که احساس بهتری پیدا میکنند چنین روابطی داشته باشند!
آه… ضمنا اگر موضوع را غربی هم کنیم، به معنای بد بودن آن نیست و ارزش آزمودن و اندیشه کردن به آنرا دارد….
اما هر وقت ک هفکر میکنم، به این نتیجه میرسم که اغلب ما از «بله» گفتن چشم و گوش بسته لذت میبریم، بدون اینکه فکر کنیم آیا واقعا باید بله بگوییم یا نه…!
مونا، متاسفانه در بعضی موارد در اشتباه هستی.
آنهایی که جواب نه دادهاند منظور خودشان را به وضوح اعلام کردهاند و یا شاید مطالب آنها را بادقت نخواندهای… به هر حال نقطه نظر خود ت را هم مشخص نکردهای…
منظورم این است که این روابط در نظر تو چگونهاند و آیا محدودیتی برای آنها قائل هستی؟
منظورت از راحتی افراد چیست؟
مورد دیگر اینکه آمریکایی بودن یا نبودن امر موضوع بحث ما نیست… و برای بله و خیر هم بحث نمیکنیم، بلکه داریم بر سر یک موضوع بحث میکنیم تا ببینیم بهترین و درستترین کار ممکن چیست… لطفا در جوابت دین را هم لحاظ کن و در مورد مثالهایی مثل اینکه مادرم اینطور، یا برادرم آن طور…
چه می شد اگر من هم… اگر به همسرم بگویم چه؟!!!
عبیر عزیز، از اینکه چنین موضوع مهمی را به وجود آوردی تشکر میکنم؛ موضوعی که یک موج موافق بر اساس تفکر دنیای مدرن و موج دیگر مخالفینی بر مبنا دین برانگیخته است.
اولا، برای بحت در مورد چیزی باید آنرا تعریف کرد؛ دوست دختر یا دوست پسر چیست؟
طبق زندگانی غربی همانند دین ما، این دوستیها برگرفته از روابط غیرقانونی هستند.
اما با توجه به زندگی اعراب، این معنا میتواند هم بر مبنای دین و هم عرف اصلاح شود؛ یعنی یک ازتباط برادرانه، در حیطه ممحدودیتهای دین، بین دختر و پسر برقرار شود.
و حدود این روابط در شرع که پرسیده بودی، فکر میکنم کاملا روشن هستند و هر کسی میتواند درست و غلط را تشخیص بدهد و نباید تحت تاثیر نقطه نظرات دیگران قرار بگیرد.
بنابر این من با منتالله مخالفم، چون او تنها یک بعد قضیه را می بیند، بعد منفی آنرا.
سایر ابعاد چطور، مثلا در یک دوستی واقعی و حتی خواهر و برادری، دوستی مبتنی بر احترام متقابل، درک متقابل، مراقبت متقابل، و در حیطه موازین شرعی و قوانین کشور؟!
البته اینها احتمال روابط غلط را رد نمیکند، اما بستگی به شخصیت افراد دارد که آیا در پایبندی به دین اصرار دارند یا نه…
که اگر مقید نباشد، بدون داشتن دوست دختر یا دوست پسر هم احتمال گناه کردن را دارد.
بنابر این فکر میکنم این موضوع باید با کنترل دقیق یک راهنما و با ذهنیت باز مورد بحث قرار گیرد، نه با یک ذهنیت خشن و تند…
پایگاه فرهنگی هنری تکناز