دیوِ سپید بر پایه داستانهای شاهنامه نام فرمانروای دیوان در مازندران بود. دیو سپید کیکاووس و یارانش را در غاری به بند کشید و رستم برای آزادی آنان به نبرد وی رفت. رستم به یاری اولاد آن غار را یافت. تنها به غار رفت و دیو سپید را خفته دید. برای به جا آوردن آیین جوانمردی او را از خواب بیدار کرد و با وی جنگید. یک دست و یک پایش را برید و جگرش را از سینه بیرون کشیده و از سر او کلاهخودی برای خویش ساخت و شاه و یارانش را نیز آزاد کرد.