بدون اغراق در سالهای اخیر به هر دلیلی، محبوبترین و پرطرفدارترین بازیگر سینمای ایران در بین طرفداران و اهالی مطبوعاتی بود و در تمامی فیلمهایی كه بازی میكرد، به ویژه در پنج سال اخیر، فروش چشمگیری نصیب آن فیلم میشد. آخرین فیلمی كه او در آن نقشآفرینی كرده است، «دو خواهر» به كارگردانی «رضا بانكی» است كه تصویربرداری آن در اصفهان صورت گرفته و قرار است به زودی اكران شود.
او در سال 87، بیشتر به كار جدیدش كه بیارتباط با دنیای سینما هم نیست، مشغول بوده، و سعی میكند به شكل جدی آن را ادامه دهد، همان طور كه سینما را به شكل جدی ادامه داد، میگوید: «سال 87، برایم یك سال متفاوت بود.»
متولد اول فروردین ماه، لیسانس مكانیك، فرزند سوم خانواده، دارای یك برادر و یك خواهر بزرگتر و یك برادر كوچكتر. در كودكی از آن دست بچههایی بود كه درس و مشق برایش در اولویت بود.
پدرش علاقهمند بود كه محمدرضا مانند خودش در رشته مكانیك تحصیل كند، اما پسر عاشق دندانپزشكی بود.
تا سال سوم دبیرستان در رشته ریاضی فیزیك تحصیل كرد و در كنكور هم در دو رشته مترجمی زبان و مهندسی مكانیك شاخه سیالات قبول شد.
اما سال آخر دبیرستان تغییر رشته داد و به رشته تجربی رفت تا بتواند در دندانپزشكی قبول شود، اما آن سال مصادف شد با تغییر ساختار آموزشی و ضرایب خاص!
پس دوباره به همان رشتهای كه پدرش دوست داشت برگشت و شد دانشجوی مكانیك در محله خیابان شریعتی، خیابان اندیشه بزرگ شد، اما الان به همراه پدر و مادرش در یكی از خیابانهای فرعی پل رومی زندگی میكند.
ابتدا پیانو مینواخت، اما كمكم به گیتار و پركاشن رو آورد.
«موسیقی به من آرامش میدهد و نواختن احساس لذتبخشی به من میدهد.»…
پس از آشنایی با گروه آریان از ابتدای تاسیس گروه در كنار آنان بود، اما بعدها سینما وارد زندگیاش شد و فصل جدیدی برایش رقم خورد.
اغلب فیلمهایش را در میان مردم و در سینما میبیند و همواره در سالهای اخیر سعی كرده كه مردم را با نوع برخوردش راضی نگه دارد.
فیلمهای آتشبس، توفیق اجباری و كما اوج بازی او بود.
به خصوص آتشبس ساخته «تهمینه میلانی» كه به همراه مهناز افشار در آن ایفای نقش كرد.
او درباره بازی در توفیق اجباری میگوید: «با بازی در آن فیلم دوست داشتم به مردم بگویم، شهرت و معروفیت تمام سینما نیست، بلكه این حرفه سختیهای زیادی دارد كه تنها بخشی از آن را در توفیق اجباری دیدید.»
دست پدر و مادرم را میبوسم، آنها صمیمیترین دوستان من هستند و همیشه با آنان در امور زندگیام مشورت میكنم.
هر چقدر به آنان محبت كنم، باز هم كم است. محبت به پدر و مادر، موجب محبت خداست.
«محمدرضا گلزار سوپراستار واقعی سینمای ایران است.»
با گلزار چند روز مانده به نوروز به گفتگو نشستیم، آخرین بار كه او در نوروز و سر سفره هفتسین خانواده سبز نشست، نوروز سال 85 بود، به همراه علی دایی، فرزاد حسنی، مجتبی جباری، جواد كاظمیان و حالا سه سال بعد از آن، در نوروز 88، یكبار دیگر این اتفاق به شكلی دیگر انجام پذیرفت.
در گفتگوهایی كه طی این سالها با او صورت دادیم، از زندگی هنری و ورزشی او برای شما نوشتیم و كاملا با او آشنا هستید، اما در این شماره به دلیل اینكه رضا گلزار سال 87 را بیشتر صرف «كلوپ مردان» خود كرد، ماحصل گفتگوی ما، حول این موضوع بود، او برایمان از هدفش برای تاسیس این مجموعه گفت: سعی میكنیم جوانان را آماده كنیم تا بر اساس نیاز فیلم و معرفیشان به تهیهكنندگان، شانس ورودشان به سینما بیشتر شود، از طرفی مردان ایرانی از یك سنی كه بالاتر میروند، دیگر به ظاهر خود نمیرسند، ورزش نمیكنند و…
ما سعی كردیم افرادی كه به اینجا میآیند را به شرایط آرمانی برسانیم، كسانی كه وارد مجموعه میشوند، برایشان فایل درست میكنیم، آنها را دست مربیان متخصص و برجسته میسپاریم، برنامه رژیم غذایی میدهیم و هر ماه آنها را نسبت به ماههای قبل مقایسه میكنیم تا تغییرات محسوس آنها مشخص شود…
در سال 87، رضا گلزار بازگشتی به میادین والیبال داشت و به عنوان مربی بدنساز فعالیت خود را در سوپرلیگ آغاز كرد و همین امر باعث شد تا تماشاگران زیادی به خاطر او به سالنهای والیبال كشیده شوند… امسال یك سال متفاوت برای رضا گلزار در زمینه جدید كاری بود.
اما نكته جالب اینكه، او همچنان اتفاقات فوتبال را دنبال میكند، به حمایت از تیم ملی میپردازد، شبی كه پیش او بودیم، در مطبوعات ورزشی خبر آشتی علی كریمی با علی دایی به چاپ رسیده بود كه این مسئله باعث خوشحالی او شده بود و ناخودآگاه صحبتمان به فوتبال هم كشیده شد.
«سال 87، سال خوبی برای من بود، در یك فیلم به نام «دو خواهر» بازی كردم كه به زودی اكران خواهد شد، ضمن اینكه به ورزش حرفهای و سوپرلیگ بازگشتم و به جز اینها سعی كردم بیشتر به كلوپ مردان كه تاسیس كردم، برسم در مجموع سال بدی برایم نبود، چون كه زحمات زیادی كشیدم تا «كلوپ مردان» را به یك ساختار مناسب برسانم.
«من این كلوپ را ابتدا برای خودم افتتاح كردم.
كارهایی از جمله گریم و آرایش مو و صورت را قبل از اینكه در فیلمی بازی كنم، اینجا انجام میدادم.
میخواستم آتلیه شخصی برای خودم داشته باشم، بر این اساس من این كلوپ را تاسیس كردم…»
در این كلوپ آرایش و طراحی و اصلاح مو و گریم و ماساژ برای مردان، همچنین مشاوره بدنسازی وجود دارد، ضمن اینكه یك آتلیه عكاسی مجهزی هم دایر كردیم، یك گوشه كار هم به دكوراسیون داخلی برمیگردد…
من كلینیك دكوراسیون داخلی دارم، یعنی از ابتدا كلید ساختمان مسكونی یا تجاری را تحویل میگیرم و بعد از تغییر دكوراسیون كلید را هم تحویل مشتری میدهم.
از كف، دیوار و چیدمان سیستمهای صوتی و تصویری و… كار مبلمان انجام میدهیم، هم مبلمان وارد میكنیم، هم مبلمان میسازیم، هم طراحی میكنیم و یك تیم 17 نفره مرا همراهی میكنند منزل، ویلا یا محل كار با هر بضاعتی كه در نظر بگیرند، كار ما را شامل میشود.
«تخصصی بودن و حرفهای بودن این كار برای من خیلی مهم بود و این جریان را به طور حرفهای بررسی كردم، چرا كه اعتقاد دارم در هر كاری كه وارد میشوم باید بهترین كار را ارائه دهم و بهترینها را دور هم جمع كنم…
در این مجموعه دوستانی را گرد هم آوردم كه به نظر من از متخصصترین و بهترینها هستند، من همیشه دوست داشتم چیزی كه در ذهنم است، را در مورد كارهایی كه به سینما مربوط میشود و عكاسی و … را بتوانم به صورت تخصصی به مردان ایرانی كه دوست داشتند و میپرسیدند كه مثلا من موهایم را كجا درست میكنم یا كجا عكس میگیرم را به این دوستان معرفی كنم.
باید بگویم كه اصلا این مجموعه، مجموعه گرانی نیست و در توان همه جوانان است و حتی شاید قیمت اینجا از قیمتی كه جاهای دیگر پرداخت میكنند، كمتر هم باشد و حتی برای بعضیها باوركردنی نباشد.»
تعدادی از همكاران من به آشناییهای گذشته برمیگردد.
برادر خودم «بردیا» هم مدیر داخلی اینجاست كه از ساعت 9 صبح در مجموعه به من كمك میكند. خودم هم سعی میكنم ساعاتی از روز را در اینجا باشم.
«خوشبختانه توانستم در یك سال اخیر، به این مكان شخصیت بدهم و هنرمندان و ورزشكاران را به این كلوپ جلب كنم، شاید این افراد در گذشته سختشان بود كه هر كدام از این كارها را در گوشهای از شهر انجام بدهند.
آنها با مراجعه به این مركز راحتترند، ضمن اینكه از اعتمادشان هم سپاسگزارم. در این كلوپ آتلیه عكاسی، سالن طراحی و زیبایی و گریم مخصوص آقایان و سالن ماساژ و خدمات مربوط به آن وجود دارد.
سعی كردم بهترینها را جمع كنم و بر اساس شرایطی كه برازنده یك جوان ایرانی است، در این كلوپ این خدمات را ارائه دهم. ضمن اینكه توانستم، به جز اشتغالزایی، یك عده جوان را دور هم جمع كنم و میدانم كه بچهها عاشقانه این كار را انجام میدهند…»
پیام ایرایی، به جز اینكه عكاس خصوصی رضا گلزار است، مسئولیت آتلیه عكاسی كلوپ مردان را هم برعهده دارد.
10 ماهی است كه در اینجا كار میكنم و دلیل ورودم هم اعتماد به محمدرضا گلزار است.
با تمامی بازیگران سینمای ایران آشنا هستم و قبل از اینكه وارد این مجموعه شوم هم در بین اهالی سینما شناخته شده بودم اما هر كسی دوست دارد بهتر و كاملتر شود و من هم حس كردم در كنار محمدرضا گلزار میتوانم كاملتر شوم و او هم خیلی به من كمك كرد.
به هر حال یك بازیگر و یك هنرمند ترجیح میدهد كه چنین مركزی را به صورت شخصی برای خودش داشته باشد كه البته خیلی در ایران باب نیست.
اما خارج از ایران، تقریبا همه هنرمندان چنین فضاهایی را برای خودشان دارند و حالا رضا گلزار این فضا را به مردم هم انتقال میدهد.
مردم هم به دلیل اعتمادی كه به او دارند، مراجعه میكنند و در نهایت پس از مراجعه به اینجا میبینند كه كارمندان از دل و جان مایه میگذارند و كار میكنند.
شاید خیلیها تصور كنند كه رضا گلزار از آنجا كه سالهای گذشته به شكل تفریحی در تیم والیبال هنرمندان حضور داشت به سوپرلیگ والیبال رو آورده، اما این طور نیست.
رضا گلزار به جز اینكه یك بازیگر حرفهای است و در كنار آن موزیسین ماهری هم هست، در والیبال هم از سالها قبل به شكل حرفهای فعالیت میكرده.
از بچگی به شكل حرفهای والیبال بازی میكردم، در مینی والیبال تهران اول شدم، در نوجوانی در تیم پارسخودرو حضور داشتم، در رده جوانان در تیم شیشه و گاز بازی میكردم، سابقه حضور در تیم پاس هم دارم، مربیان ملیپوش زیادی داشتم از جمله: فرهاد داخم، محمد حیدرخان، حسن نبی و فرید صائبی كه در حال حاضر همه آنها مربیان سوپرلیگی هستند.
من عنوان قهرمانی والیبال تهران در رده نوجوانان و نایب قهرمانی در رده جوانان را دارم كه حكمهای آن هم موجود است، اما از آنجا كه درگیر سینما و موسیقی شدم، از والیبال فاصله گرفتم، ولی در تیم هنرمندان هم فعالیت خود را ادامه دادم و كاپیتان آن تیم بودم، از آنجا كه با آقای شهیدیان رفاقت داشتم، یك روزی مقابل تیم ارتعاشات صنعتی بازی كردم.
برای وی خیلی جالب بود كه من والیبال را خوب بازی میكنم، از اینرو از من دعوت كرد كه به عنوان مربی بدنساز در كنار تیم فعالیت داشته باشم كه جا دارد از علی غلامی و مجتبی عالی دو مربی دیگر بدنساز كه در كنار من هستند، تشكر كنم.
از طرفی من در بدنسازی هم در سالهای نه چندان دور فعالیت میكردم.. اگر هم به كسی برنخورد!
سال آینده هم این فعالیت را ادامه خواهم داد. جا دارد از علی رشیدیان كه باعث بازگشت من به عرصه والیبال حرفهای شد، تشكر كنم.
رضا گلزار همیشه و در همه حال از تیم ملی حمایت میكند، نه به دلیل اینكه چون علی دایی هم دوستش است و هم سرمربی تیم ملی.
اگر به یاد داشته باشید سال گذشته در زمان مربیگری امیر قلعهنوعی هم به اردوی ملیپوشان رفت و ساعاتی را با آنان سپری كرد.
در حال حاضر علی دایی سرمربی بیش از 70 میلیون ایرانی است، چرا؟
چون كه 70 میلیون ایرانی داخل كشور زندگی میكنند و یك سری هم خارج از كشور.
در شرایط حاضر بیاییم، از «دایی» حمایت كنیم و انتقادهای بیهوده نكنیم.
هر نقدی كه از دایی میكنید، فشار روحی زیادی بر او تحمیل میكند. بهانه علی كریمی را داشتید كه او هم به تیم ملی بازگشت.
هر دویشان دوستان من هستند و خیلی خوشحالم كه كدورتی بین آنها نیست، پس بیایید كمك كنید و همه دستبهدست بدهیم تا در شرایط حاضر كه علی دایی سرمربی است، این تیم به جامجهانی صعود كند.
این هم درست است كه این اظهارنظرها سلیقهای است، برای مثال، شما مخالف حضور دایی در تیم ملی هستید، من عاشق علی دایی هستم.
اما در شرایط حاضر این راهش نیست، ما كه از باخت ایران به دلیل این كه دایی مربی تیم ملی است نباید خوشحال بشویم، اگر در بازی با كره، ورزشگاه از ابتدا پر بود، شاید سه امتیاز بازی كسب میكردیم.
نباید برای علی دایی جوسازی كنیم، نظر شخصی من در مورد دایی این است كه خداوند او را خیلی دوست دارد و علی دایی لیاقتش این است كه آقای گل جهان باشد… .
دائما میگوییم او به این دلیل آقای گل جهان است كه، مثلا به مالدیوگل زده، خب چرا بقیه نمیتوانند به همین تیمها گل بزنند؟!
مگر در قاره اروپا هم تیمهای ضعیفی چون لوكزامبورگ،سانمارینو، آلبانی و.. نیستند؟!
نمیدانم این منتقدین خودشان را تاكنون جای دایی گذاشتهاند كه این فشار سنگین را تحمل كنند!
فكر میكنید دایی از نتیجه كرهجنوبی راضی است؟!
فكر میكنید انتقادهای فردای بازی چه چیزی را میتواند جبران كند؟ اینها صدمه به روح و روان علیدایی است…
از گلزار كه حسابی با غیرت و تعصب صحبت میكند، میپرسیم، حتی عدهای پا را فراتر گذاشتند و گفتند علی دایی از بعضیها به قصد دعوت نمیكند تا تعداد بازیهای ملیشان به او نرسد، اما پاسخ قانعكننده گلزار… :« اون آدمی كه این حرف را میزند، حسادت در وجودش است.
به نظر شما آیا آقای دایی در این جایگاه برایش صعود به جامجهانی مهمتر است یا كمتر بودن بازی ملی آن بازیكن؟!
قطعا حضور در جامجهانی افتخارش برای علی دایی بیشتر است. در شرایط حاضر باید رنگها را فراموش كرد.
من به سهم خودم پیش از بازی با كرهجنوبی به اردوی تیم ملی در هتل المپیك رفتم و با بازیكنان خوشو بش كردم، به ورزشگاه هم رفتم و تیم ملی را تشویق كردم، اینكه شما به ورزشگاه نروید، به فرض اینكه پیشبینی كرده بودید، این تیم نتیجه نمیگیرد كه راضیكننده نیست.
بلكه با حمایت شما تیم ملی به جامجهانی میرود.»
این مجموعه دو آرایشگر حرفهای دارد، شاهین حسینی، با سابقهای 12 ساله، تمام دورهها و رشتههای آرایشگری و خدمات و گریم را گذرانده و مداركی از آلمان، فرانسه و ایتالیا در زمانهایی كه خارج از ایران بوده كسب كرده است.
آرایشگری شغلی است كه نباید در یك نقطه ماند، باید دائما خودمان را به روز كنیم تا بتوانیم بهتر كار كنیم و بهترین را اجرا كنیم، البته مدلیكه اینجا انجام میدهیم سعی میكنیم بر اساس عرف جامعه باشد.
همكار بعدی، وحید فرهنگ است كه در این مركز كار گریم و كات مو انجام میدهد. او سابقه 12 ساله در این حرفه دارد و میگوید: مشتریانی كه به اینجا میآیند، توقع بیشتری نسبت به بیرون دارند و كار واقعا سنگینی داریم.
«رضا گلزار،آنقدر مهربان و خونگرم است و آنقدر انرژی به بچهها میدهد كه واقعا كار لذتبخش میشود و حتی بعضی وقتها هم پیشنهادهایی در كار می دهد كه جالب است.»
مهرداد قنبری هم یكی دیگر از دوستانی است كه از روز اول افتتاح كلوپ در اینجا مشغول به كار شد و زمینه فعالیتش زیبایی پوست و ماساژ است.
تا پیش از راهاندازی كلوپ مردان، زیبایی پوست در ایران برای مردان وجود نداشت و حالا رفتهرفته جاافتاده است و خدا را شكر استقبال خوبی هم از آن شده است.
كارهایی كه انجام میدهیم، آبرسانی پوست است، برای كسانی كه پوستشان خشك است.
پاكسازی پوست به ویژه برای كسانی كه روی پوستشان جوش دارند، ویتامینرسانی به پوست و… اما او در مورد یك كار جدید دیگر هم توضیح می دهد، «ماساژ درمانی»… آن هم با ماساژ سنگ… ماساژ سنگ اصلا در ایران نیست، چون با سنگهای بازالت (آتشفشانی) این كار را انجام میدهیم.
این سنگها گرما را در خود نگه میدارند و زمانی كه از آن برای ماساژ استفاده میكنیم، تقریبا تمام دردهای عضلانی را بیرون میكشند و برای ورزشكاران هم خیلی مفید و موثر است ضمن اینكه برای بعضی از گرفتگیها و امراض عضلانی هم مفید است و كارایی دارد.
«امیدوارم سال 88، سال خوبی برای همه باشد، حسادتها كنار گذاشته شود تا راه برای پیشرفت باز شود، ما ایرانی هستیم و باید همدیگر را دوست داشته باشیم، امیدوارم خیر و خوشی و سلامتی سرسفره هفتسین ایرانی باشد. من تمام نوروزهای زندگیام خوب بوده و دعای من هم سلامتی است كه بزرگترین نعمت خداوند است.
از دوستانم در خانواده سبز سپاسگزارم كه همیشه به من لطف داشتند و انرژی مثبت دادند.
رضا در پایان به معرفی دوستان و همكارانش پرداخت و از ما خواست كه به دوستان او هم اشارهای داشته باشیم.
نمیتوانم موسیقی را رها كنم. به این خاطر كه گرفتارشم!
البته باید برای تشكیل یك گروه صبر كرد، من نزدیك یك سال و نیم صبر كردم تا كلوپ خودم را به ساختار مناسبی برسانم، برای موسیقی هم فكرهایی در سر دارم، اما باید صبر كرد چون كه برای پیاده كردن آن احتیاج به زمان دارم.
بازیگر، موزیسین، نوازنده، ورزشكار حرفهای، پرطرفدار، طراح و … راز این همه موفقیت چیست؟
«فقط و فقط لطف خدا به من است، چون خدا خیلی مرا دوست دارد.
بعدش هم دعای خیر پدر و مادرم، من خیلی دوستشان دارم و هنوز هم در خدمتشان هستم.»
پرفروشترین فیلمی كه رضا گلزار در آن ایفای نقش كرد، بازی در آتشبس به كارگردانی تهمینه میلانی بود، فیلمی كه چیزی بیش از دو میلیارد و دویست میلیون تومان فروخت، او در این فیلم در كنار مهناز افشار ایفا كرد.
پایگاه فرهنگی هنری تکناز