اصلی ترین بحثی كه «استرداد» بر آن تمركز كرده دریافت غرامت ایران از روسیه است در حالی كه هیچ گاه میان دو كشور بحث غرامت مطرح نبوده است. ایران در جریان جنگ جهانی دوم و برای تامین مخارج ارتش شوروی یك پولی را به این كشور قرض داد. این پول هم نه به صورت طلا یا دلار و پوند و روبل كه به صورت اسكناسهای داخلی بود. یعنی روسیه برای تامین مخارج ارتش مستقر در ایرانِ خویش از دولت ایران طلب كمك كرد و دولت هم میلیون ها تومان اسكناس ایرانی چاپ كرده و در اختیار ارتش شوروی قرار داد. پیمان مربوط به این همكاری در سال 1320 بسته شد و ایران را از حالت اشغال درآورد.
در قبال این قرضی كه ایران به شوروی داد از آنها طلب طلا كرد چون به هر حال شوروی در معادن سیبری خود طلای بسیاری داشت و برای همین دولت ایران هم از حاكمان شوروی خواست به جای وجه نقد، طلب خود را در قالب 5/11 تن طلا به ایران بازگرداند.هرچند در ظاهر حاكمان شوروی این پیشنهاد را پذیرفتند اما بعد از جنگ دولت شوروی از وصول بدهی خود سرباز زدند و با بهانه هایی مانند اینكه چرا نفت شمال را به ما نمی دهید و به دنبال آن نیز پیش آمدن فتنه آذربایجان وصول طلاها را مرتب به تاخیر انداختند تا جایی كه دولت ایران از شوروی نومید شده و به دامن آمریكا پناه برد اما دولت آمریكا هم علیرغم لبخندی كه به دولت مصدق می زد فقط سالی 23 میلیون دلاری به ایران كمك می كرد آن هم در قالب جنس و همین مساله وضعیت اقتصادی كشور را روزبروز ضعیفتر می كرد.
آن 11/5 تن طلا همین الان هم در خزانه بانك ملی ذخیره است
بعد از سقوط مصدق و هفت ماه بعد از مرگ استالین جانشینان آنها كه آدمهایی دارای اصالت عمل بودند روی كار آمدند؛ آدمهایی مانند خروشچف كه به نظر من نسبت به همتایان قبلی خود به شدت عملگرا بودند و سعی می كردند به تعهدات خود نسبت به دول دیگر عمل كنند. در سال 33 وقتی زاهدی روی كار آمد هیاتی بلندپایه از شوروی به ایران آمده و توافقی بین دو كشور صورت گرفت با این رویكرد كه اولا مرزهای دو طرف به نفع ایران اصلاح شود و ثانیا آن 11/5 تن طلا به ایران بازگردانده شود.
جریان ورود طلاها به ایران هم از طریق جلفای روسیه صورت گرفت. یعنی 955 شمش طلا معادل 11/5 تن را سوار بر كامیون كرده از جلفای روسیه به جلفای ایران وارد كرده و نمایندگان بانك ملی هم با تنظیم صورتحساب ورود طلاها به كشور را تایید كردند. این طلاها با هشت كامیون كه با 15 جیپ مسلح اسكورت می شد به تهران وارد شد و در خزانه بانك ملی ذخیره شد. همین الان هم این طلاها جزو خزانه بانك ملی است. پس دومین گاف بزرگ «استرداد» هم آن است كه می گوید این طلاها در خزانه بانك مركزی نیست اما هست!
در سال 34 اصلا افسر زن نداشتیم
همین كه «استرداد» می گوید این طلاها در نهایت به ایران وارد نشده است بزرگترین دلیل است تا آن را فیلمی با زمینه تشویش اذهان عمومی قلمداد كنیم. یك گاف دیگر هم در فیلم وجود دارد و آن هم اینكه تقریبا در تمام مدت فیلم یك افسر زن ایرانی را در فیلم می بینیم در حالی كه در سال 34 اصلا هیچ دختری در استخدام ارتش ایران نبود. ارتش ایران از اوایل دهه 40 به این سو شروع به استخدام افسران زن كرد. از سال 42 و در قالب سپاه دانش این رویه شكل گرفت كه زنان وارد فعالیتهای نظامی شوند.
جالب است كه برای تولید این فیلم گروه حتی به كاخ كرملین هم رفته اند و بیش از 5 میلیارد از ثروت كشور هزینه تولید فیلم شده اما برای انجام تحقیقات تاریخی مربوط به آن كمترین تلاشی صورت نگرفته است در نتیجه بر روی سوژه ای قلابی تمركز شده و متاسفانه به این طریق تحریفی هم در تاریخ شكل گرفته. سناریوی «استرداد» دروغ است و نباید در برابر آن به به و چه چه كرد. بدبختانه اینكه كارگردان این كار علی غفاری برای انجام تحقیقان مربوط به این پروژه نه تنها به من و امثال من رجوع نكرده كه براساس فرضی نادرست كار را تا انتها برده است.