ابوعلی سینا كه از نوابغ معروف جهان و افتخار بزرگ اسلام و ایران است،روزی با اسكورت وزارت از جایی می گذشت.كناسی را دید كه مشغول پاك كردن توالت است و این شعر را می خواند: گرامی داشتم ای نفس از آنت كه آسان بگذرد بر تو جهانت ابوعلی با شنیدن این شعر خندید و در حال خنده به طعنه صدا زد حقا كه تو جان خود را احترام كرده ای! و نفس شریف خود را در ته چاه به ذلت و خواری كشانده ای و عمر گرانبهایت را در این كار كثیف تباه می كنی و یعد این كار را افتخار می شماری؟! كناس گفت :(در جهان همت،نان از شغل پست خوردن بهتر از زیر بار منت رئیس رفتن است.) ابو علی از این پاسخ،غرق در خجلت شد و با شتاب از آنجا دور گشت. و به این ترتیب آن كناس نیز با آن سخنش،درسی آموخت،درس مناعت طبع و عزت نفس