مادر…دمش گرم !!!
توضیح _ این یادداشت رو خیلی وقته نوشته بودم و قرار نبود به این زودی ها منتشر بشه . امروز یادداشت تاثر برانگیزی رو خوندم از “محمد علی ابطحی “در فراق مادرتازه از دست داده اش . خیلی متاسف شدم . از همین جا بهش تسلیت می گم و شعر فریدون رو هر چند دیر ولی تقدیم می کنم به ابطحی عزیز که می دانم با خواندنش آه از نهادش بر خواهدآمد که چه لحظات عزیز و گرانقدری را از دست داده است .
————————————–
هر وقت تلفن می زند پیش از اینکه مجال پیدا کند و بپرسدکه :قرصت را خورده ای یا رفتی برای آزمایش خون و این حرفها ،پیش دستی می کنم و از او می پرسم .
– داروهای تیروئیدت روخوردی ؟
-داروی خواب خوب اثر گذاشته شبها راحت میخوابی ؟ یه وقت بدون هماهنگی با پزش داروت رو عوض نکنی ؟
-قرصهای آهن رو می خوری یادت باشه حتما با آب پرتقال بخوری که خوب جذب بشه و اگر از آب پرتقال خسته شدی بلافاصله بعد از خوردنش یه پرتقال یا نارنگی بخور! باشه ؟
-راستی قرصهای “روی” را می خوری ؟ یادت باشه شبها باید بخوری ها !
-کرم ها رو استفاده می کنی ؟ شبها یادت باشه ها وقتی رو پات زدی با نایلون بپوشون که زود اثر کنه و زخم روی پات زود خوب بشه .باشه؟ !!
در بین این همه سئوال و جواب ها یادش می ره چی می خواست بگه و خود به خود موضوع صحبت عوض میشه . دمش گرم که هنوز مایه آرامشه ! همین واسه من کافیه ! یاد “فریدون مشیری عزیز” بخیر که نوشت :
تاج از فرق فلک برداشتن ،
جاودان آن تاج بر سرداشتن :
در بهشت آرزو ره یافتن،
هر نفس شهدی به ساغر داشتن،
روز در انواع نعمت ها و ناز،
شب بتی چون ماه در بر داشتن ،
صبح از بام جهان چون آفتاب ،
روی گیتی را منور داشتن ،
شامگه چون ماه رویا آفرین،
ناز بر افلاک اختر داشتن،
چون صبا در مزرع سبز فلک،
بال در بال کبوتر داشتن،
حشمت و جاه سلیمانی یافتن،
شوکت و فر سکندر داشتن ،
تا ابد در اوج قدرت زیستن،
ملک هستی را مسخر داشتن،
برتو ارزانی که ما را خوش تر است :
لذت یک لحظه “مادر” داشتن !
————————
و این تنها لذتی است که این روزها خداوند به من ارزانی داشته . خوش به حالم !