وقتی بود نمی دیدم ، وقتی می خواند نمی شنیدم … وقتی دیدم که نبود … وقتی شنیدم که نخواند …!
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ، تشنه ی آتش باشی و نه آب و چشمه که خشکید چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه آب گردی و نه تشنه ی آتش، و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت!
چه بگویم ؟
«شو تا قیامت آید زاری کن » ! چه سود؟ دریا که رحم ندارد.
راستی او به من چه آموخت ؟ هیچ! او به من نیاموخت ، چه خود نمی دانست. من از او آموختم . چه گرانبهایند انسانهایی که بزرگواری ها و عظمت های دوست داشتنی و زیبایی های لطیف و قیمتی انسانی دارند و خود از آن آگاه نیستند. این از آن مقوله «نفهمیدن» هایی است که به روح ارجمندی متعالی و عزیزی می بخشد.
تقسیمبندی انسانها از دیدگاه دكتر شریعتی
1- آنهایی كه وقتی هستند، هستند وقتی كه نیستند هم نیستند. حضور عمده آدمها مبتنی بر فیزیك است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست كه قابل فهم میشوند بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2- آنانی كه وقتی هستند، نیستند وقتی كه نیستند هم نیستند «مردگانی متحرك در جهان» ، خود فروختگانی كه هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار، هرگز به چشم نمیآیند، مرده و زندهشان یكی است.
3- آنهایی كه وقتی هستند، هستند وقتی كه نیستند هم هستند «آدمهای معتبر و باشخصیت»، كسانی كه در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودشان هم تاثیر خود را میگذارند كسانی كه همواره در خاطر ما میمانند، دوستشان داریم و برایشان ارزش قائلیم.
4- آنهایی كه وقتی هستند، نیستند وقتی كه نیستند، هستند «شگفتانگیزترین آدمها ». در زمان بودنشان چنان قدرتمند و باشكوهند كه ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم اما وقتی كه از پیش ما میروند نرمنرم و آهسته آهسته درك میكنیم . باز میشناسیم، میفهمیم كه آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم، گویی قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سكوت میكنیم و غرق در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی كه میروند یادمان میآید كه چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر كدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.