نیکلا گفت: «دنیل هنگامی حلقه ازدواج را به من داد که من احساس میکردم در سطح ماه هستم و از ارتفاع خیلی زیاد میترسیدم».
وی در ادامه گفت: «وی زمانی که دستش را به سوی من دراز کرد، گمان میکردم که چترش باز نمیشود و ممکن سقوط کند، اما حلقه نامزدی را که مشاهده کردم فهمیدم که وی از من خواستگاری کرد».