عشقهای ناسالم
اصغر فروعالدینعدل، دكترای روانشناسی و خانوادهدرمانگر اظهار میكند كه بیشتر عشقها ناسالم است. به دلیل اینكه بیشتر آدمها گرهها و كمبودهایی در درون خود دارند كه باعث افتادن آنها در روابط ناسالم میشود.
در عشقهای ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشقهای زودهنگام و شدت یافته معمولا مشكل ایجاد میكنند.
فردی كه فكر میكند اگر معشوق كسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشقهای ناسالم میشود.
فردی كه به طرف مقابلش حكم میكند كه تو باید فقط عاشق من باشی و نمیتوانی حتی به اشیا یا فعالیتهای خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد كرد.
عدل همچنین ادامه میدهد: عشق بیقید و شرط به طوری كه (هر كاری كردم باید مرا دوست داشته باشی)، عكسالعملهای تند در مواقعی كه با عدم عشق متقابل روبهرو میشویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری كه فرد به یك نفر اكتفا نكند، ناتوانی در عشق ورزیدن بهطوری كه فرد بهرغم داشتن عشق نتواند آن را به شكل مناسب ابراز كند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفكر كه من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت كه (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودكشی و… خواسته من به خواستههای تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهمترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشقهای ناسالم است.
این روانشناس، ریشه عشقهای ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان میداند و اضافه میكند: وقتی نیازهای ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت كافی ندیده باشیم، بهطور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو میكنیم و میخواهیم كمبودها و معایبی كه در روابط با والدینمان داشتهایم، در روابط عاشقانه خود جبران كنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یك اتفاق است كه بین كودك و مراقب مستقیمش كه معمولا مادر است، میافتد. این دلبستگی میتواند به اشكال مختلف باشد و نسبت به شكل آن در ما مشكلاتی ایجاد كند یا باعث رشد ما شود.
عدل انواع دلبستگی را اینگونه توضیح میدهد:
دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا میكنیم كه محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیازهای عاطفی كودك خود را ارضا میكنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا 2 سالگی به تمام نیازها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شكل پاسخ به نیازها متفاوت میشود) در این حالت ما در بزرگسالی بهطور مناسبی وارد روابط میشویم، چرا كه با والدین خود مشكلی در زمینه دلبستگی نداریم.
دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بیاعتنا و عیبجو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شك و تردید به محبت و احساس افراد میشویم، چرا كه همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشكوك بودهایم.
دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیشبینی و غیرمنصف باشند، احساسهای شدید كه در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل میشود.
هرگونه مشكلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر میگذارد. اگر كسی در ارتباط عاشقانهاش دچار مشكل است، باید ارتباطش را با والدینش در كودكی و بزرگسالی بررسی كند و مشكلات را حل كند، حتی گاهی نیاز به رواندرمانی و بررسی گرههای روحی در خردسالی لازم میشود كه باید از یك متخصص كمك گرفت.
باورهای غلط و عشقهای بیسرانجام
دكتر عدل میگوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فكر میكنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند كه باعث بروز مشكل در روابط آنها میشود كه برخی آنها عبارتند از:
1ـ عشق حقیقی بر همه چیز فائق میآید. (عشق كه باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را میتوان حل كرد).
2ـ عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).
3ـ عشق فقط یك بار. (فقط یك فرد وجود دارد كه نیمه گمشده من است و اگر رابطهام با معشوقم به هم بخورد دیگر كسی نیست كه بتوانم با او ارتباط برقرار كنم).
4ـ معشوق مسوول برآورده كردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف كند و باید جای همه كس را برایم در زندگی پر كند، بهطوری كه من دیگر نیازی به دوست و خانواده و… نداشته باشم).
5 ـ جاذبه جنسی همان عشق است.
این روانشناس میگوید: برخی عشقها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یكطرفه. عاشق تواناییهای بالقوه شدن (فردی كه با هوش است ولی بیكار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای كمك به آنها مثل یك فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یك طرفه از یك فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترك)، انتخاب براساس كمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطههای قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق كسی شدن كه در كشور دیگری زندگی میكند)، این عشقها به احتمال زیاد به سرانجام نمیرسند و افراد را دچار مشكلات متعددی در روابط و زندگی میكنند.
وقتی به عشق فكر میكنیم همیشه داستانهای زیبا و افسانههای عاشقانه به یادمان میآید، اما باید به یاد داشته باشیم كه عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلمها و داستانها متفاوت است و ممكن است گاهی زندگی ما را بسیار لذتبخش یا بسیار زجرآور كند، پس كمی آهستهتر و محتاطتر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم
گردآوری : پایگاه اینترنتی تکناز