عوامل کسب توفیق

بی شک، برای این که زمینه‌ کارهای خیر و پسندیده حاصل آید باید از گذرگاهی گذشت که می‌تواند ناملائم، زشت و یا سخیف و خسته کننده باشد. اشاره‌ای به برخی از آن‌ها بحث را واضح می‌کند:
 

راه های توفیق در عمل

امام سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق می فرمایند:

«… و وفقنی لطاعه من سددنی،»1و توفیقم عطا کن تا که از کسی که مرا به راه درست و صواب وامی دارد اطاعت کنم.

در بیان امام سجاد (علیه‌السلام) دو واژه است که باید معنا گردد. نخست «توفیق» و دیگری «سداد».

اما درباره کلمه توفیق جناب راغب اصفهانی ‌گوید: «الوفقُ الْمُطابَقَةُ بَیْنَ الشَّیْئَیْنِ.»2  واژه «وفق» عبارت از مطابقت و توافق بین دو چیز است.  قرآن کریم فرموده است که «جزاءاً وِفاقاً» او را پاداش و جزایی بر وفق عمل عنایت می کنیم، «یُقالُ ذلِکَ فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ». وفق در مورد کار خوب و بد هر دو به کار برده می‌شود. چنان‌که گفته می‌شود: «اتَّفَقَ لِفُلانٍ خَیرٌ واتَّفَقَ لَهُ شَرٌّ» برای فلانی خوب پیش آمد یا بد پیش آمد، «وَ التَّوفیقُ نَحْوُهُ لکِنَّهُ یَخْتَصُّ فِی التَّعارُفِ بِالْخَیْرِ دونَ الشَّرّ.» و البته توفیق به معنای وفق است، ولی در عرف مردم، کلمه «توفیق» فقط به خیر و خوبی اطلاق می‌شود نه به شرّ و بدی. جناب طریحی در مجمع البحرین ‌گوید: «اَلتَّوْفیقُ مِنَ اللهِ: تَوْجیه الاَسْبابِ نَحْوَ الْمَطْلُوبِ الْخَیْرِ.» توفیق از خداوند عبارت از این است که برای تحقق یک امر خوب، وسایل و اسباب به‌گونه‌ای تنظیم شود که مقصود حاصل گردد.

ولی «سداد» را که بر وزن «سدده، تسدیدا» باشد به معنای «قَوَمَهُ و اراهُ للسداد»3 کار را محکم کرد و آن را محکم کاری کرد. که البته گفتار و رفتاری به صواب را گویند.4

توفیق و خِذلان:

در روایات اسلامی توفیق در مقابل خِذلان آمده است. خذلان به معنای ترک نصرت است و توفیق به معنای یاری نمودن. توفیق و خذلان دو واژه برابر یکدیگرند. چنان چه از امام علی (علیه‌السلام) نقل شده که فرموده اند: «اَلتَّوْفیقُ وَ الْخِذْلانُ یَتَجاذَبانِ النَّفْسَ فَاَیُّهُما غَلَبَ کانَتْ فِی حَیِّزِهِ»؛5  حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: توفیق و خذلان در کشاکش جذب نفس آدمی هستند، هر یک از این دو غلبه کرد نفس به آن میل می‌کند و به سوی آن گرایش می‌یابد. امام صادق (علیه‌السلام) نیز به بیان دیگری توفیق و خذلان را در مقابل هم قرار داده و چنین فرموده است: «اِذَا فَعَلَ الْعَبْدُ ما اَمَرَهُ اللهُ عَزّوجل بِهِ مِنَ الطّاعَةِ کانَ فِعْلُهُ وَفْقاً لِاَمْرِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ سُمِّیَ الْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً، وَ اِذَا اَرادَ الْعَبْدُ اَنْ یَدْخُلَ فِی شَیءٍ مِنْ مَعاصِی اللهِ عَزّوجلّ فَحالَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ فَتَرَکَها کانَ تَرْکُهُ لَها بِتَوْفیقِ اللهِ تَعالی ذِکْرُهُ وَ مَتی خَلّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ فَلَمْ یَحُلْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَها حَتّی یَرْتَکِبَهَا فَقَدْ خَذَلَهُ وَ لَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُوَفِّقْهُ.»6  موقعی که بنده‌ی خدا امر الهی را اطاعت می‌کند و بر وفق دستور ذات مقدسش انجام وظیفه می‌نماید، او بنده موفق خوانده می‌شود. وقتی اراده می‌کند که مرتکب معصیتی شود، خداوند بین او و معصیت حایل می‌گردد و بر اثر آن، گناه را ترک می‌گوید، این ترک نمودن به توفیق باری‌تعالی انجام شده است و هر زمان خداوند بین گناه و گناهکار فاصله نشود و او را به حال خودش واگذارد و مرتکب معصیت گردد، خداوند آن بنده را مخذول نموده و از نصرت و توفیقش برخوردار نساخته است.

عوامل مؤثر در توفیق به خیر

بی شک، برای این که زمینه‌ کارهای خیر و پسندیده حاصل آید باید از گذرگاهی گذشت که می‌تواند ناملائم، زشت و یا سخیف و خسته کننده باشد. اشاره‌ای به برخی از آن‌ها بحث را واضح می‌کند:

تحمل ناملایمات:

انسان بر مبنای طبع خویش موجودی لذت جو است. البته تلاش بر رسیدن به امور لذیذ و طبع پسند به عنوان خود منعی ندارد. لیکن باید مواظب بود که رسیدن به آن دوست داشتنی انسان را از بهتر و بهترین ها باز ندارد. این است که باید در انتخاب هر چیز لذیذی که نفس انسان از بودن با او، و یا تناولش لذت می برد برتر را از دست ندهد. این جا است که رها کردن و از دست دادن این لذیذ موقت و یا دم دست برای انسان کراهتی را به همراه خواهد داشت. این جا است که باید این امر مکروه را به جان و دل خرید که باعث رسیدن و وصول به لذتی پایدار و ماندنی خواهد شد. به تکرار رسول اکرم (صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرموده اند که «اِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ وَ اِنَّ النّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ.»7 بهشت را ناملایمات طبیعت و مکروهات نفسانی احاطه نموده است ولی جهنّم محفوف و پیچیده به هَواها و شهوات، شده است.

عمل گرائی:

برای رسیدن به توفیق و یا موفقیت در کار مطلوب تنها نیت خیر کافی نیست. باید توجه داشت که همیشه همه وسائل نیل به آن فراهم نخواهد بود. بلکه باید عوامل و ابزاری چند به هم دیگر دست داده و زمینه توفیق را فراهم سازد. «ما کُلُّ مَنْ نَوی شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ وَ لا کُلُّ مَنْ قَدَرَ عَلی شَیءٍ وُفِّقَ لَهُ وَ لا کُلُّ مَنْ وُفِّقَ اَصابَ لَهُ مَوْضِعاً، فَاِذَا اجْتَمَعَتِ النِّیَّةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ التَّوْفیقُ وَ الاِصابَةُ فَهُنالِکَ تَمَّتِ السَّعادَةُ».8  نیست که هر کس چیزی را نیّت کند به انجامش قادر باشد، چنین نیست که هر کس قدرت کاری را دارد به آن موفق گردد، چنین نیست که هر کس واجد توفیق شود عملش به موضع حق اصابت نموده است، پس وقتی نیت و قدرت و توفیق و اصابت حق به هم پیوست سعادت کامل نصیب گردیده است. از این روی از حضرت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) در حدیث این گونه آمده که فرموده است: «اِنَّ رَجُلاً سَألَ الْعالِمَ عَلیه‌السلام فَقالَ: یَابنَ رَسول الله: اَلَیْسَ اَنَا مُسْتَطیعٌ لِما کُلِّفْتُ؟ فَقالَ لَهُ (علیه‌السلام) ما الأِسْتِطَاعَةُ عِنْدَک؟ قالَ: الْقُوَّةُ عَلَی الْعَمَلِ. قالَ لَهُ (علیه‌السلام): قَدْ اُعْطِیَت الْقُوَّةَ اِنْ اُعطیتَ الْمَعُونَةَ. قالَ لَهُ الرَّجُلُ: فَمَا الْمَعُونَةُ؟ قالَ: التَّوفیقُ. قالَ: فَلِمَ اِعْطاءُ التَّوْفیقِ؟ قالَ: لَوْ کُنْتَ مُوَفَّقاً کُنْتَ عامِلاً وَ قَدْ یَکُونُ الْکافِرُ اَقْوی مِنْکَ وَ لا یُعْطی التَّوْفیقَ فَلا یَکُونُ عامِلاً.»9  مردی از امام (علیه‌السلام) سؤال کرد آیا چنین نیست که من به تکالیفم مستطیعم؟ امام فرمود: استطاعت در نظر تو چیست؟ پاسخ داد: نیروی عمل. امام فرمود: قوه عمل به تو عطا شده است اگر یاری و نصرت نیز عطا شده باشد. مرد پرسید: یاری چیست؟ فرمود: توفیق. مرد پرسید: اعطای توفیق برای چیست؟ امام فرمود: اگر موفّق بودی، عامِل عملِ خیر بوده¬ای، چه بسا گاهی کافر در عمل از تو قوی‌تر است و چون از توفیق برخوردار نشده، عامل عمل خیر نیست. از این جا است که حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) فرمودند: «مَنْ سَأَلَ التَّوفیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهْزَأَ بِنَفْسِهِ»؛10 کسی که از خداوند طلب توفیق کند، ولی در آن راه مجاهده و کوشش ننماید، خود را مسخره کرده است.

عوامل مؤثر در توفیق:

1. تجربه:
تجربه از عوامل جذب توفیق و موفقیت است. حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: «مِنَ التَّوْفیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ»؛11 از جمله امور مؤثر در توفیق آدمی ضبط تجربه است.

2. کارهای نیک:
ورود به هر کار خیری خود زمینه ساز توفیقات بعدی و سکوی پرش برای رسیدن به توفیق برتری خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:‌«فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»12 در کارهای خیر پیشی گیرید، هر جا با خیری مواجه شود فوراً اقدام می‌نماید و به انجام آن موفق می‌گردد.

3. احتیاط:
توقف و بر مبنای احتیاط گام برداشتن خود از عوامل مؤثر در توفیق و موفقیت براورد شده است. از حضرت علی (علیه‌السلام) است که فرموده‌اند: «مِنَ التَّوفیقِ الوُقُوفُ عِنْدَ الْحَیْرَةِ»؛13 از جمله توفیق‌ها این است که آدمی در مواقع حیرت توقّف کند.

4. دوست و همراهی دانا:
رفیق دانا و خیرخواه از جمله عوامل موفقیت آدمی است و این مطلب در خلال روایات با تعبیرهای مختلفی آمده است:

علی (علیه‌السلام) فرموده باشند: «اَشْفَقُ النّاسِ عَلَیْکَ اَعْوَنُهُمْ لَکَ عَلی صَلاحِ نَفْسِکَ وَ اَنْصَحُهُمْ لَکَ فی دینِکَ»؛14  علاقه‌مندترین مردم نسبت به تو کسی است که بیش از دیگران در اصلاح نفْست بکوشد و بیش از هر کس به دین تو خیرخواه باشد. از حضرت مولا (علیه‌السلام) نیز به ما رسیده که فرموده اند: لَمْ یُوَفَّقْ مَنِ اسْتَحْسَنَ الْقَبیحَ وَ اَعْرَضَ عَنْ قَوْلِ النَّصیحِ»؛15حضرت علی (علیه‌السلام) فرموده است: موفّق نمی‌شود کسی که بدی‌ها را نیکو بشمرد و از گفته دوست خیرخواه و ناصح خود اعراض نماید.

—————————

پی نوشت ها:

1. امام سجاد (علیه‌السلام)، صحیفه سجادیه، فرازی از دعاء 20.
2. راغب اصفهانی، مفردات.
3. سید علی خان، ریاض السالکین، ج 3، ص 332.
4. سید علی خان، ریاض السالکین، ج 3، ص 332.
5. فهرست موضوعی غرر، ص 409.
6. میزان الحکمة، ج 10، ص 594.
7. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، خطبه 176.
8. ارشاد شیخ مفید، ص 265.
9. میزان الحکمة، ج 10، ص 591 .
10. مجموعه ورام، ج 2، ص 110.
11. نهج‌البلاغه، کلمه 211.
12. سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 148.
13. میزان الحکمة، ج 10، ص 595 .
14. فهرست موضوعی غررالحکم، ص 381.
15. غررالحکم، ص 602.

پایگاه فرهنگی هنری تکناز