اگر سیروس كهورینژاد را جزو آن دسته از بازیگرانی به حساب بیاوریم كه گزیدهكار هستند، خیلی بیراهه نگفتهایم.
او كه با آن چهره خاص و چشمان پردغدغهاش همیشه بهترین گزینه برای ایفای نقشهایی بوده كه از خاك جنوب برخاستهاند در بسیاری از فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی و نمایشهای مختلف به بازی پرداخته و هر بار سعی كرده با بهرهگیری از تواناییهای شخصیاش، شخصیتی نو را به منصه ظهور بگذارد.
كارشناس ارشد تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس است و همزمان با فعالیتهای هنری خود كه بیشتر معطوف به تئاتر است به تدریس كه به گفته خودش بسیار به آن علاقه دارد میپردازد.
سال گذشته در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر با اخراجیها (۲) و جشنواره تئاتر فجر با نمایش «رویاهای خلیج فارس» حضور داشت.
او كه از ۱۵ فروردین ۸۸ با نمایش رویاهای خلیج فارس به روی صحنه خواهد رفت، در حال حاضر سریال حضرت یوسف(ع) را روی آنتن شبكه یك سیما دارد.
خیلی وقتها از بازیگران مختلف این جمله را میشنویم كه میخواهند متفاوت بازی كنند و سعی دارند به نحوی نقشهایشان را انتخاب كنند كه آنها را به كلیشه تبدیل نكند.
مطالب مشابه : آشنایی با بازیگر مشهوری که بیش از 9 فرزند دارند
ـ اگر وارد بحث تخصصی نشویم و خیلی سطحی بخواهیم راجع به این قضیه صحبت كنیم، آنچه پیش روی ما قرار میگیرد تازگی هر نقش است.
آنچه در دنیای نقشهای مختلف حائز اهمیت است، جنبههای متفاوت آن نقش بوده كه او را از سایر نقشها، با خصوصیات ظاهری یكسان مجزا میكند.
به طور مثال شخصی برای بازی در نقش پیرمرد مناسب است و تمام كارهایی كه به او پیشنهاد میشود، نقش پیرمرد است، اما آنچه این پیرمردها را متفاوت میكند، بازی متفاوت بازیگر است.
مهم این است كه ما بتوانیم تازگی، باور جدید و دیدگاهی نو از نقش را به منصه ظهور بگذاریم.
اصلا چیزی كه به عنوان وظیفه بازیگر در این عرصه وجود دارد و تعریفی كه از ایفای نقش برای یك بازیگر شده، این است كه بتواند آن نقش، شخص بازی و انسانی كه به جای او بازی میكند را به دیدنیترین نحو ممكن به نمایش دربیاورد.
چیزی كه نقشها را متفاوت میكند نوع بازی بازیگر است نه آنچه در تعریف شخصیت آن شخص در فیلمنامه یا نمایشنامه آورده شده است.
به نظر من این حرف كه باید از كلیشه شدن پرهیز كرد به بازیگران تحصیل نكرده و كسانی تعلق دارد كه از عالم بازیگری تنها چیزی كه میدانند نام آن است.
در حالی كه اگر كمی در این زمینه مطالعه داشته باشند، میبینند كه نقش، نقش است و هر نقش طراوت و تازگی خود را دارد. شما فكر كنید كه كسی مدام نقش پلیس را بازی میكند، خب اگر نخواهد برای این نقش زحمت بكشد و حداقل زاویه جدیدی از طریق این نقش برای تماشاگر به وجود بیاورد، بعد از مدتی آنچه به دست آورده بازی در نقش پلیسهایی است كه همه شبیه به هم هستند.
در مورد خوبی اشاره كردید! تا جایی كه به خاطر دارم بیشتر نقشهایی كه بازی كردهاید یك جنوبی لهجهدار با حال و هوای خاص خودش بوده. آنچه بازی كردهاید توانسته زاویه جدیدی را در اختیار مخاطب قرار دهد؟
همان طور كه گفتید، همیشه من را برای نقشهای جنوبی انتخاب میكنند و من از این كه بخواهم هر بار در نقش یك فرد جنوبی ایفای نقش كنم، اكراه ندارم.
چراكه هر بار وقتی نقش جدید را قبول میكنم، به این توجه میكنم كه چه چیز تازه و جدیدی در آن وجود دارد كه باید آن را بخوبی اجرا كنم. دقت كنید در دنیا مكانیكهای زیادی وجود دارند، ولی آیا میشود گفت تمام آنها به هم شبیه هستند؛ معلوم است كه این حرف معنی ندارد زیرا هیچ كدام از انسانهای دور و برمان هر چقدر هم كه به هم شبیه باشند ولی باز با هم متفاوت هستند.
هر فردی زندگی خصوصی خاص خودش را دارد و در بستر متفاوتی زندگی میكند كه این بستر خصوصیاتی شخصیتی و اجتماعی به او داده است.
خب قطعا در عالم بازیگری نیز این تفاوت وجود دارد، چرا كه اصل قضیه این است «ما نقشها را بازی میكنیم» یعنی نقشهای مختلف با خصوصیات مختلف با این وضعیت میبینید كه حتی چیزی به نام كلیشه نیز وجود ندارد.
چون انسان یك سان وجود ندارد و نقشها هم كه برگرفته از الگوهای انسانی هستند با هم متفاوتند.
اگر گاهی احساس میكنید بازیگری نتوانسته این تفاوت را ایجاد كند، مشكل از عدم توانایی، مطالعه و درك صحیح بازیگر از نقش است نه شباهتی كه بین دو نقش وجود دارد.
بازیگر باید تحقیق كند، راجع به سابقه تاریخی آن نقش بداند.
چیزهای تازه در آن نقش را كشف كند و در نهایت نوع متفاوتی از نقش و جذابیت را برای بیننده به وجود بیاورد.
این بازیگران كوچك هستند كه با تحقیق نكردن و ناآگاهی از جلوههای جدید از یك نقش و زاویه دیدهای متفاوت، دو نقش همسان را به وجود میآورند.
نمیگویم كلیشه چون اعتقادی به وجود كلیشه در بازیگری ندارم.
خیلی از بازیگران با استعداد ما هستند كه با وجود این كه توانستهاند بخشی از تواناییهای خود را نشان بدهند.
متاسفانه در حد یك بازیگر درجه ۲ و ۳ باقی ماندهاند و هیچگاه به یك سوپراستار یا حتی بازیگر درجه یك تبدیل نشدهاند!
✅ مطالب مشابه : حرف های نیوشا ضیغمی درباره موسسه زیبایی اش
اگر بشود به صورت درصدی بیان كرد، تنها ۳۰ درصد از این اتفاق به خود بازیگر برمیگردد؛ ولی ۷۰ درصد مابقی زمینههایی است كه یك بازیگر برای بروز استعداد به آن نیازمند است كه متاسفانه به سبب نداشتن یك سینمای جسور خیلی از این زمینهها فراهم نمیشود.
سینمای جسور، سینمایی است كه بتواند خطر كند. یعنی اینكه به جای قرار دادن یك تیپ خاص از بازیگران به عنوان نقش اصلی این جرات را به خود بدهد كه تركیببندی جدیدی از سوپراستارها را به وجود بیاورد.
متاسفانه در ایران آنچه برای سوپراستار شدن اهمیت دارد، چهره زیباست؛ اما وقتی به سینمای حرفهای خارج از ایران نگاه میكنیم، چیزی فراتر از این است نیكلاس كیج، داستین هافمن یا آلپاچینو تبدیل به سوپراستار میشوند چرا كه این فرهنگ در سینمای اروپا و آمریكا جا افتاده كه سوپراستار بودن به زیبایی چهره نیست بلكه نحوه زیبا خلق كردن است كه از یك بازیگر سوپراستار میسازد.
اگر گاهی احساس میكنید بازیگری نتوانسته تفاوت لازم را دركارایجاد كند مشكل از عدم توانایی بازیگر نقش است نه شباهتی كه بین نقشهایدیگر وجود دارددر همین ایران خودمان پرویز پرستویی با اشلهایی كه تهیهكنندگان و مخاطبان جوان سینما، برای یك سوپراستار تعیین كردهاند همخوانی ندارد، اما میبینم او برای این كه توانسته یك لحظه زیبا خلق كند، سوپراستار میشود.
جسارت در موضوع، فیلمنامه و سینمای ما بسیار كم است. بازیگران خوب و استعدادهایشان زیر چتر زیبایی چهره خرد میشوند.
اگر دقت كرده باشید نام سوپراستار در سینمای ایران ذهن را به سمت جوانان معطوف میكند در حالی كه حتی در سینمای هندوستان شخصی به نام آمیتا باچان در سن ۷۰ سالگی به عنوان سوپراستار پیر بالیوود محسوب میشود ولی سینمای ایران ناقد این طیف در بازیگر است، چرا؟
قبول دارم جو بدی به وجود آمده، به طوری كه سوپراستار یعنی جوان و سوپراستار پیر در سینمای ما جایگاهی ندارد.
داستانها و موضوعاتی كه به آنها پرداخته میشود فقط به جوانان مربوط است و علیرغم میل باطنی بازیگرانی كه در میانسالی یا پیری به سر میبرند.
جریانی به وجود آمده كه بسیاری از بازیگران با استعداد ما را به كناره سوق میدهد و شاهد این هستیم كه درست در لحظات پختگی یك بازیگر، به دلیل كم پشت شدن موها یا چروك شدن پوست و جوان پسند نبودنش كنار زده میشود و این مساله در دراز مدت به طور حتم به سینمای ما لطمات زیادی خواهد زد.
ـ این در حالی است كه سینمای دهه ۶۰ و ۷۰ ما مدیون تلاشهای این نسل از بازیگران است.
✅ مطالب مشابه : زندگی جالب بازیگر ایرانی در روستا (عکس)
بله! كاملا همینطور است، البته از سینمایی كه بیشتر شبیه یك جریان تصویری است، چیزی بیشتر از این نمیتوان انتظار داشت.
سینما در تعاریف، دارای قوانین خاص خودش است.
در قوانین سینما حق كپیرایت برای یك بازیگر رعایت میشود به عنوان مثل وقتی من در فیلم سینمایی اخراجیها بازی میكنم قرارداد من فقط برای سینماست ولی وقتی این فیلم، سریال میشود، باید به حقوق كپیرایت و حقوق سینمایی من توجه شود.
ولی در ایران چنین چیزی وجود ندارد وقتی بسیاری از بازیگران بیمه نیستند و اصلا بازیگری، جزو عناوین شغلی محسوب نمیشود، نمیتوان انتظار داشت بعد از گذشت سالها، كنار گذاشته شوم.
متاسفانه در سینمای ما طبق تعاریفی كه از سینما شده، فقط بخشی از سینمای جوان كه مربوط به فیلمهای ساده دو خطی است معنا دارد.
خب نمیتوان انتظار داشت در سینمایی كه ۹۰ درصد فیلمنامههای آن در حد فیلم كوتاه است وجههای برای من بازیگر قائل شده و قانون كار برای من رعایت شود.
بازیگری نوعی مسوولیت اجتماعی است و بازیگر، رویای تماشاگر است؛ و وظیفه من بازیگر این است كه این رویا را برای او خوشایند سازم و به آن ضربه نزنم.
برای همین برای انتخاب یك نقش به خیلی چیزها توجه میكنم. اولین چیز فیلمنامه است.
وقتی مخاطب در تیتراژ فیلم نام من را میبیند، به ا سم من اعتماد میكند و مسوولیت اجتماعی من این است كه به اعتماد او پاسخ دهم.
ـ بازیگر مسوول است و باید به خلق یك اثر هنری جذاب كمك كند.
جایگاه سریال حضرت یوسف(ع) در كارنامه هنریتان كجاست!
من معمولا كارهایم را درجهبندی میكنم و طبق درجهبندی شخصیام به هر كار نمره میدهم.
این كار هم از دو منظر ایفای نقش خودم و كل سریال قابل درجهبندی است.
با توجه به آنچه از مخاطبان بازخورد دارم و انعكاس این نقش را در میان آنها میبینیم میتوانم درجه یك را به بازی خودم بدهم؛ اما در كل درجهای را كه برای كل سریال در نظر دارم ۳ است.
ببینید داستان حضرت یوسف(ع) به سبب جذابیتها و زیباییهایی كه در ذات داستان وجود دارد، به احسنالقصص تعبیر شده و بیمورد نیست اگر بخواهیم از این بهترین داستان قرآن مجموعهای بسازیم كه هم بتواند نظر مخاطب عام را جلب كند و هم مخاطب خاص.
چیزی كه در سریال حضرت یوسف(ع) رخ داده اتفاقی است كه توانسته مخاطب عام را جذب كند، اما برای فرهیختگان اجتماعی كه انتظار یك خوراك هنری از این سریال برای آنها وجود داشته چندان راضی كننده نیست و با وجود اینكه مردم عام آن را پذیرفتهاند ولی اقلیت كمی ناخرسند است.
خب شاید همین اكثریت در نظر گرفته شدهاند. مهم آن چیزی است كه در ذات قصه است.
اصل داستان برای عام و خاص جذابیت دارد، ولی نوع روایت آن است كه میتواند فقط یك بخش از این مردم را راضی كند یا هم مناسب و مورد نظر عامه مردم باشد و هم مخاطبان خاص.
ـ اگر روزی در انتخاب نقش و انتخاب كارگردانی كه میخواهید با او بازی كنید آزاد باشید، دوست دارید چه نقشی را با كدام كارگردان كار كنید؟
خیلی علاقهمندم كه نقش یك كشیش سیاهپوست را با متن و كارگردانی داوود میرباقری بازی كنم.
محبوبه ریاستی
مجله خانواده سبز
پایگاه فرهنگی هنری تکناز