لذّت مناجات

از ابوذر (رحمه الله) پرسیدند: چرا مردم دنیا از مردن می ترسند؟ فرمود: «چون آن طرف را خراب کرده اند، این جا برایشان آباد است. هیچ کس حاضر نیست از خانه آباد به خانه خراب برود». آن کسی که آن جا را آباد کرده، ذره ای ترس ندارد.

لذّت مناجات

یکی از راه های لذّت بردن از مناجات، دقّت در معانی ادعیه و آیات و روایات است. آشنایی با زبان عربی اگر هیچ فایده ای نداشته باشد، بهترین برکت آن فهم معنای بسیاری از آیات و روایات است. خواندن و شنیدن شرح و توضیح بزرگان در مورد دعاها هم بسیار مناسب است. در هنگام خواندن مناجات نیز باید خود را در فضای دعا قرار دهیم تا حال دعا و مناجات پیدا کنیم.

راه دیگر لذّت مناجات، انتخاب زمان و مکان مناسب برای آن است. توصیه می شود سحر و قبل از اذان صبح را برای خواندن دعا و قرآن انتخاب کنید. یکی از بزرگان می فرمود: «اهل گناه، اول تا آخر شب بیدار هستند و نزدیک سحر می خوابند. آن زمان این افراد گناه نمی کنند و فضای سحرگاه، سالم است». در روایات هم آمده است که هنگام سحر، درهای بهشت باز می شود. تلاش کنیم در این وقت با کارهایی مثل بیرون رفتن از خانه و نرمش مختصر برای خود نشاط ایجاد کنیم. مرحوم آقای قاضی نوشیدن چای و تناول انگور را در ایجاد نشاط و رفع خواب آلودگی مؤثر می دانستند.

دقّت در انتخاب دعا و نحوه خواندن آن هم تأثیر خود را دارد. مرحوم میرزا جواد آقاملکی تبریزی توصیه می کنند که فرازهایی از دعا را حفظ کنید.

اگر زبان عربی نمی دانیم، خوب است که ترجمه دعا یا قرآن را بخوانیم. در مناجات یک روش و شیوه خاص و یکسان برای همه ما دیکته نشده است. آیت الله بهجت (رحمه الله) می فرمود: «در حاشیه مفاتیح آورده است که برای زیارت اهل بیت علیهم السلام در عالم رؤیا برای افراد مختلف، ادعیه متفاوتی را یاد داده اند. این نشان می دهد که برای همه، یک نسخه نتیجه نمی دهد». ایشان هم چنین می فرمود: «به اعتقاد من باید همه دعاها را خواند تا ببینیم کدام یک جواب می دهد. یک دعا نخوانیم و بگوئیم اثر نکرد». انجام کارهایی مثل رفتن به قبرستان در غروب ماه مبارک رمضان و خواندن صد مرتبه سوره قدر و هدیه آن به اموات، اثر خوبی در احوال انسان دارد.

از دیگر راه ها، خدعه به نفس در هنگام عبادات است. امام می فرمایند: «درانجام عبادات به نفس خود خدعه کن» مانند بچه ای که تا فریبش ندهیف کارش را کامل نمی کند. به عنوان مثال  در نماز شب از همان ابتدا شروع به خواندن یازده رکعت نکنید. دربین نمازهای دو رکعتی گاهی جای خود را عوض کنید یا قرآن بخوانید یا مطالعه کنید. در این صورت است که نفس ما سختی عبادت را تحمل می کند و خسته نمی شود.

بخشی از شناخت ما به وسیله علم حاصل می شود، امّا آن چه ما نیاز داریم، معرفت است که حالتی درونی دارد و آموختنی نیست.

«واتّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ»1
هر که تقوا پیشه کند، خدا قدرت شناخت حقّ و باطل به او می دهد و الین آموختنی نیست.

«إنّماهوَ نُورٌ یَقذِفُهُ اللهُ فِی قَلبِ مَن یُریدُ أن یَهدِیَهُ»2
معرفت نوری است که خدا در دل کسی می اندازد که بخواهد او را هدایت کند.

تلاش معنوی، نیازمند عبادت و بندگی خداست. «وَاعبُد ربَّکَ حَتّی یَأتِیکَ الیَقِینُ»3 اگر چه نماز و روزه هم نوعی بندگی است، اما بندگی محدود به این دو نمی شود. هر عمل پاکی که برای خدا و برای جلب رضایت او باشد، عبادت و بندگی است.

هر عملی دو ویژگی می خواهد تا بندگی محقق شود: حسن فعلی و حسن فاعلی. هم خوب باشد و هم درست انجام شود. به عنوان مثال نمی توان قُربة إلی الله شراب خورد. اول باید اصل کار و سپس نیّت آن را درست کنیم. گاهی از اوقات، دیدن یک دوست، بازی کردن، خوابیدن و … عبادت محسوب می شود.

تلخی مرگ یا شیرینی وصل!

وقتی حضرت عزرائیل (علیه السلام) می خواست جان حضرت ابراهیم (علیه السلام) را بگیرد، ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «آیا تا به حال دیده ای که دوستی، دوست خود را بکشد؟» عزرائیل (علیه السلام) به خداوند عرضه داشت: «ابراهیم می گوید تا به حال دیده ای دوستی، دوستش را بکشد؟» خداوند فرمود: «عزرائیل به او بگو آیا دیده ای دوستی از ملاقات دوستش نفرت داشته باشد؟» عزرائیل بازگشت و پاسخ خدای متعال را به حضرت ابراهیم (علیه السلام) رساند و مرگ برای ابراهیم (علیه السلام) شیرین شد.4

آیت الله ناصری (دامت برکاته) می فرمود: «در سفری مرحوم حاج شیخ عبدالله پیاده (رضوان الله تعالی علیه) را با هواپیما به مشهد بردیم. ناگهان اعلام خطر کردند و خلبان گفت: کمربندها را ببندید. همه وحشت زده بودند ولی به این آقا وَجدی دست داده بود که تعجب ما را برانگیخته بود. بعد از مدتی خطر برطرف شد. ولی او محزون بود. گفتم: شیخ! چرا آن وقت که همه وحشت کرده بودند، تو خوشحال بودی؛ حالا که همه خوشحالند شما ناراحت هستی؟ گفت: یک لحظه احساس کردم خدا می خواهد ما را به ملاقات خویش ببرد؛ من عمری است دوستدار اویم و انتظار ملاقات او را می کشم».

این مرد اهل آخرت است. با اهل دنیا فرق می کند. از ابوذر (رحمه الله) پرسیدند: چرا مردم دنیا از مردن می ترسند؟ فرمود: «چون آن طرف را خراب کرده اند، این جا برایشان آباد است. هیچ کس حاضر نیست از خانه آباد به خانه خراب برود».5  آن کسی که آن جا را آباد کرده، ذره ای ترس ندارد، بلکه می گوید: « فزتُ و ربِّ الکعبه؛ به خدای کعبه رستگار شدم».

حال اگر به ما بگویند که قرار است صبح از دنیا برویم، چه احساسی داریم؟! آیا خوشحال می شویم یا ناراحت و ترسان؟ بیاییم از همین لحظه شروع کنیم و کاری کنیم که موجب جلب رضای خداوند باشد.
 

————————

پی نوشت ها:

1. سوره بقره، آیه 282

2. بحارالانوار ج67، ص 140

3. حجر، آیه 99

4. بحارالانوار ج6، ص 127

5. بحارالانوار ج22، ص 402

منبع : حدیث دل سپردن، ص 51، آقاتهرانی