مصاحبه با خدا !!!!

مصاحبه با خدا !!!!

خدا از من پرسید:

دوست داری با من مصاحبه کنی؟

 

پاسخ دادم:

اگر شما وقت داشته باشید.

 

خدا لبخندی زد و پاسخ داد:

زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟

 

من سؤال کردم:

 

چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟

 

✅ مطالب مشابه : جملات زیبا و آرامش بخش جدید

نیایش با خدا

خدا جواب داد:

 

– اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.

 

– اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند.

وقت گذاشتن با خداوند

-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.

 

– اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند.

 

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت…

 

سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟

 

خدا پاسخ داد:

 

– اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد.

 

✅ مطالب مشابه : جمـلات تصویری امید بخـش برای زندگی

عشق خداوند به بندگانش

تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.

 

– اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

 

– اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.

 

– اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند.

عمل کردن به حرفهای خداوند

– یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.

 

– اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.

 

– اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

 

– اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.

خداوند عاشق بنده هایش است

با افتادگی خطاب به خدا گفتم:

از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟

 

خدا لبخندی زد و گفت:

 

فقط اینکه بدانند من اینجا هستم… “همیشه”

 

پایگاه فرهنگی هنری تکناز