منتظران واقعی پیامبر

امام علیه السلام فرمود: «گمان می‌كنی اگر كسی خودش را شیعه دانست، همین برای نجات او كافی است؟ ما خطّ امان از عذاب برای كسی نداریم». تا به حال به هیچ كسی وعده نداده‌اند كه آسوده خاطر باش، تو را جهنّم نخواهیم برد.
 

لزوم پایبندی به قوانین اسلام

احترام خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله) هیچ‌گاه باعث نشد كه درباره رسالت وی به دید تساهل و تسامح بنگرد. خدای متعال در قرآن مجید می‌فرماید:

«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ»؛
و اگر – او – پاره‌ای گفته‌ بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می‌گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می‌كردیم.

این كلام خداوند نشان می‌دهد كه او در ابلاغ وحی و مسئولیّت مهمّ رسالت با كسی قوم و خویشی ندارد و پیامبر موظّف است عین فرمان خدا را بی‌كم و كاست، ابلاغ نماید.

بحث تسامح و تساهل از اساس اشتباه است؛ زیرا وقتی پیامبر خدا اجازه كم یا زیاد كردن وحی یا تسامح در برابر آن را ندارد، تكلیف دیگران مشخّص شده و هرگونه حقّّ تسامح و تساهل در احكام خدا از همگان سلب می‌گردد. اگر بخواهیم زلال اسلام در همه قلوب جاری شود، باید در اجرای احكام الهی جدّی عمل كنیم؛ نه این‌كه به جای رضایت خدا، به فكر خشنودی خلق خدا باشیم.

در همه جای دنیا، ممنوع است كه كسی مطلبی را كه دیگری نوشته، به نام خود چاپ و منتشر كند. این‌كار از لحاظ قانونی، عقلی و شرعی، حرام است و یك نوع دزدی به شمار می‌رود. حال كه نسبت به مسائل انسان‌ها این‌گونه‌ است، پس چگونه كسی می‌تواند آن‌چه را كه دیدگاه و نظر شخصی خود اوست، به نام پیامبر و یا اسلام، به مردم القا كند و بگوید این را خدا و اسلام گفته است، این خیانت به رسول خدا، قرآن و اهل بیت علیه السلام است.

نخستین بار این‌كار را یهودیان انجام دادند. روایات و مطالبی كه امروزه به «اسرائیلیات» مشهور است، از كارهای قوم یهود بوده است. آن‌ها به ظاهر مسلمان می‌شدند و كتاب‌هایی را به اسم تفاسیر قرآن یا به نقل از پیامبر معرفی می‌كردند. كعب‌الاحبارها و ابوهریره‌ها این‌گونه به وجود آمدند. وظیفه آن‌ها این بوده که به نام اسلام و به نام پیامبر چیزی را بگویند كه آنان هیچ‌گاه نگفته‌اند. البته وظیفه مسلمانان و علمای اسلام در چنین وضعیّتی مشخّص شده است:

«إِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ، وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنُهُ اللهِ»؛
اگر در امّت من بدعت‌ها ظاهر شد، بر عالم واجب است كه علم خود را آشكارا بیان كنند، وگرنه لعنت خدا بر اوست.

علمای اسلام باید با اظهار علم و دانش خود، بدعت‌ها را معرّفی و مردم را از آن‌ها آگاه كنند و مسلمانان نیز باید از ایشان پیروی كرده و خود را از افتادن در دام بدعت‌ها نجات دهند.

در صدر اسلام وقتی كه دشمنان اسلام دیدند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قدرت پیدا كرده است، سعی كردند كه تمام زحمات ایشان را از بین ببرند. شعار «مذهب علیه مذهب» را كه ما از امثال «ماركس» می‌شنیدیم، از گذشته‌های دور وجود داشته است. آنان دیدگاه خود را به نام خلیفه، صحابی و تابعین عرضه می‌نمودند و می‌گفتند: هركس كه صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است – یعنی پیامبر را دیده است – هر چه گفت، درست است! امّا آن زنی كه طبق برخی روایات پیامبر را كشت، آن حضرت را دیده بود یا نه؟ آیا او هم از صحابی است و هرچه گفت درست است؟ منافق كسی است كه در ظاهر مسلمان است، ولی در واقع مسلمان نیست. صحابی بودن یا نبودن او در این تعریف ملحوظ نیست؛ حتّی زن پیامبر بودن نیز مدخلیّت ندارد. چنان‌كه زن حضرت لوط علیه السلام و زن حضرت نوح علیه السلام، به این دو پیامبر خدا خیانت كردند. در قرآن در این باره آمده است:
«ضَرَبَ‌اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ كَفَرُوا امْرأَۀ نُوحٍ وَ امْرأَۀَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنَ مِنْ عِبادِنَا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْیِنا عَنْهُما مِنَ‌اللهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلِینَ»؛
خدا بر كسانی كه كفر ورزیده‌اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده كه هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آن‌ها خیانت كردند و كاری از دست – شوهران – آن‌ها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، داخل آتش شوید.

امام علیه السلام فرمود: «گمان می‌كنی اگر كسی خودش را شیعه دانست، همین برای نجات او كافی است؟ ما خطّ امان از عذاب برای كسی نداریم». تا به حال به هیچ كسی وعده نداده‌اند كه آسوده خاطر باش، تو را جهنّم نخواهیم برد. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «اگر امیرالمؤمنین علیه السلام از همه بهتر است، به این سبب است كه از همه باتقواتر است. اگر می‌بینی مادرم زهرا سلام الله علیها یگانه است، چون در فضایل یگانه است؛ وگرنه پیامبر (صلی الله علیه و آله)دختر دیگر هم داشت. اگر می‌بینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اوّل است، چون به واقع اوّل است. واین در گرو تقوا و ورع است، درگرو خودنگه‌داری و صیانت از خود».

اگرچه به ظاهر از پیامبر دور هستیم، ولی با عمل به توصیه‌های آن حضرت، در جوار او قرار خواهیم گرفت. اویس قرنی پیامبر را ندیده بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم به ظاهر او را ندیده بودند؛ ولی این امر چیزی از عظمت مقام اویس كم نكرد. او از بهترین یاران پیامبر و شیفته امیرالمؤمنین بود.

وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شدند، منتظران واقعی ایشان بسیار شادمان شدند. سلمان فارسی، همین كه شنید پیامبر ظهور كرده، بسیار خوشحال شد. فرمود:« این همان آقایی است كه دنبالش هستیم، باید برویم و او را از نزدیك ملاقات كنیم». برخی هم از بعثت پیامبر ناراحت شدند، زیرا منافعشان به خطر افتاد و به قولی، دكّانشان تخته شد.

با ظهور امام عصر ارواحنا فداه نیز بسیاری خشنود می‌شوند و در مقابل ایشان گروهی نیز اندوهگین خواهند شد. ما باید هم‌اكنون تكلیف خود را روشن كنیم. أن‌شاء‌الله باید سعی در گروهی قرار بگیریم كه از آمدن حضرت خوشحال می‌شوند، كسانی كه به دنبال حضرت می‌دوند، كسانی كه با دیدن حضرت خواهند گفت كه او همان است كه ما درباره‌اش می‌گفتیم:

«بِنَفْسی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنّا، بِنَفْسی أَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا».
مرحوم آیت‌الله مرعشی در سن بیست و چهارسالگی به محضر آن حضرت تشرّف پیدا كرد؛ ولی عمر ما با شتاب می‌گذرد و هنوز دیدگانمان لیاقت رؤیت روی او را ندارد.

علی بن یقطین، در بستر مرگ بود. فرزندانش پرسیدند: «انتظار ظهور برای ما چه بركتی دارد؟» فرمود:« به خدا اگر انتظار نبود، از شیعه چیزی باقی نمی‌ماند. همه امید و هستی ما اوست».

تو كه یك گوشه چشمت غم عالم ببرد 
 حیف باشد كه تو باشی و مرا غم ببرد

 

پایگاه فرهنگی هنری تکناز