دوستت دارم قطرات منقوش بر پنجره ی زندگی است خالق نقش طراوت
دوستت دارم تحجر را به قاب تفكر فرو می برد
دوستت دارم بر سطح یكنواخت سیاه و سفید زندگی برجستگی امید میدهد
دوستت دارم میچكاند اشك شوق را از درون چشمان سیمی بی احساس
دوستت دارم حلقه ی اتصال دلهاست در كویر بی نقش خیال سرد
دوستت دارم طراوت می دوزد بر پیراهن تنهایی
دوستت دارم ناقوس پر طنین ماندن است در معبد چشم انتظاری
دوستت دارم كلام یكسان شدن است در سایه ی تضاد
دوستت دارم بیان شیرین عدالت است در دادگاه هستی
دوستت دارم داغ ترین درجه ی سوزاندن است
دوستت دارم اوج ذوب شدن است در نهاد قلب سرد
دوستت دارم كلام پیوند است برای مسیری جدا
دوستت دارم تنها رنگی است كه سرخی پاییز را به عشق رنگ می آمیزد