تقریبا تمامی مخاطبان تلویزیونی و سینمایی با خانواده هنرمند شریفینیا آشنا هستند. محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان پدر و مادر مهراوه و ملیكا شریفینیا خانواده موفق هنرمندی را تشكیل میدهند. آنها با بازی در نقشهای ماندگاری كه داشتند، توانستهاند در خانههای مخاطبان همیشه جا داشته باشند.
در چند سال اخیر مهراوه شریفینیا به نسبت ملیكا بیشتر در عرصه بازی حضور داشت. اما ملیكا امسال در كنار خواهر خود در سریال آشپزباشی به كارگردانی محمدرضا هنرمند حضور جدی خود را در عرصه بازی تقویت میكند.
با این دو خواهر در آستانه عید همصحبت شدیم و از خاطرات آنها پرسیدیم…
مهراوه: فقط سلامتی
عید شما را به یاد چه چیزی میاندازد؟
مهراوه: عید منو به یاد آرزوهام. یاد گذشت یك سال دیگه… یاد پرخوری (میخندد)
وقتی خیلی كوچك بودین اولین عیدی رو از چه كسی دریافت میكردین؟
مهراوه: بیشتر وقتها از پدرم یا پدربزرگ مادریم.
خاطره خوب و خاصی از نوروز سالهای گذشته دارید؟
مهراوه: خاطره خاصی ندارم… دیدارها تازه میشده، بچهتر كه بودم عیدی میگرفتم (میخندد) ولی الان دیگه كسی به من عیدی نمیده چون بزرگ شدم… البته به غیر از بابا كه به من عیدی میده.
شما خودت هم عیدی میدی؟
مهراوه: بله، البته فقط به ملیكا خواهرم.
دوست دارید لحظات تحویل سال را كجا سپری كنید؟
مهراوه: دوست دارم خونه باشم و كنار سفره هفتسین.
بیشترین مسافرتی كه تو عید رفتی و خاطره خوبی برای شما داشته، كجا بوده؟
مهراوه: خاطرات عید در شمال برایم قشنگ بوده. سال 84 بود كه به خاطر ضبط فیلم سینمایی «شاخ گلی برای دبورا» به لبنان سفر كرده بودم، در این فیلم من دستیار كارگردان، آقای سیدضیاءالدین دری بودم. عید سال 81 هم به كیش رفتم كه آن سال هم بسیار به من خوش گذشت.
آرزوی شما در لحظات تحویل سال…
مهراوه: سلامتی… به نظر من نعمت سلامتی بیشتر از هر چیزی برای همه ارزشمند است. وقتی عضوی از بدنمان درد میگیرد، آدم حاضر است تمام زندگی خود را بدهد تا آن درد تسكین پیدا كند پس انشاءا… خدا نعمت سلامتی را از كسی دریغ نكند…
ملیكا: به زور به همسرم عیدی میدهم
آمدن بهار شما را یاد چه چیزی میاندازد؟
ملیكا: اینكه تولد مهراوه نزدیكه و باید براش كادو بخرم (میخندد)، البته از چند ماه قبل هم هی باید سعی كنم از زیر زبونش بكشم بیرون كه چی دوست داره… قبلا كه مدرسه میرفتم فصل بهار بهم میگفت: حواست باشه امتحانات نزدیكه! ولی الان میگه: حواست باشه سالگرد ازدواجت نزدیكه! (میخندد)
همیشه وقتی عید میشد، اولین عیدی رو از كی میگرفتین؟
ملیكا: اول از پدربزرگ مادریم و بعد از مامان و بابا و مهراوه .
وقتی به عید فكر میكنی چه خاطره خوشی تو ذهنت زنده میشه؟
ملیكا: از عید متاسفانه بیشتر از خاطره خوب، خاطره بد دارم. مریضیهای اطرافیان و در كل چیزهای ناخوشایند، بیشتر توی عید برام اتفاق افتادهاند و باید بگم در كل رابطه خوبی با عید ندارم، به خصوص با دید و بازدیدش!
عید كه میشه، عیدی هم میدین؟
ملیكا: بله… هر جا بچه كوچولو ببینم، بهش عیدی میدم… به مهراوه و امیررضا (شوهرم) هم عیدی میدم، البته كلی غر میزنن تا از من عیدی بگیرن. میگن، تو كوچیكتری… ولی من كار خودمو میكنم!
دوست داری وقتی عید میشه كجا باشی؟
ملیكا: بیشتر دوست دارم خونه باشم. دوست دارم فیلم ببینم و به كارهای عقب افتادهام برسم… چون عید همه شهرها شلوغند، اغلب ترجیح میدم تهران باشم و از آرامش شهر لذت ببرم، ولی امسال چون خیلی وقته مسافرت نرفتم دوست دارم برم شمال …
بهترین مسافرتی كه تو عید رفتی كجا بود؟
ملیكا: راستش توعید زیاد مسافرت نرفتم و بهترین مسافرتی هم كه رفتم تو عید نبوده! در كل چون عاشق فصل پاییزم، مسافرتهایی كه تو پاییز میرم رو بیشتر دوست دارم چون هم هوا معركه است و هم خیلی خلوته .
لحظه تحویل سال چه دعایی میكنی؟
ملیكا: به نظر من، لحظه تحویل سال بهترین زمان برای دعاست و اون لحظه برای همه بهخصوص خانوادهام دعا میكنم، دعای سلامتی، كاری، عاطفی… چون هیچوقت اون لحظه دقیقا یادم نمیآد چه چیزهایی از خدا میخواستم، بیشتر دعای كلی میكنم.
سوال آخر… وقتی عید میشه شما به همسرت عیدی میدی یا اون به شما؟
ملیكا: هر دو به هم… ولی من به زور!
مجله خانواده سبز