مریم مقدس در حال مطالعه کردن بود که پیام خدا دال ِبر مادر شدنش و تولد مسیح، توسط فرشته ای بر او نازل شد.
این تصویر را ما در تابلوی «وحی» اثر سیمون مارتینی «1333 میلادی» که در یوفی سیر واقع در فلورانس نگاهداری میشود، میبینیم.
حضرت مریم از دیدن فرشته دچار وحشت و ترس میشود.
او خود را به عقب کشیده و عبای آبی خود را طوری محکم به دور خود می پیچد که انگار دارد به خود پناه میدهد، همزمان و در حالیکه انگشت شستش را لای کتاب گذاشته که فراموش نکند تا چه صفحه ای خوانده است، با دست دیگرش کتاب را از نگاه فرشته پنهان می کند.
تازگی ِ تصویر مارتینی از مریم مقدس، توجه همگان را به خود جلب میکند، زیرا که مریم ِ مارتینی دختر باکره و ساده ای که همه ی ی می شناختند نبود.
او زنی باسواد بود و کتاب دستش هم سمبولی از عقل و دانش و تا آن زمان هیچ کس حضرت مریم را در چنین حالت دفاعی به نمایش نگذاشته بود.
ما مریم مقدس را تنها هنگام «وحی» در حال مطالعه نمیبینیم، بلکه در بهشت هم او در دنیای کتاب و مطالعه غرق است. حداقل در دنیای نقاشان.
در تابلوی” Le Jardin du Paradis” اثر نقاشی یک روسی «1400» راهبی را در حال چیدن میوه میبینیم .
در کنار راهب یک زن جوان مو طلایی در میان گل ها نشسته و زن دیگری با مسیح کوچک بازی میکند و مریم مقدس سرش توی کتاب و غرق ِ مطالعه است.
تابلوی” La sainte Famille au soir ” اثر رامبراند که در موزه ملی آمستردام آویخته است، مریم مقدس را خم شده بر روی کتابی به نمایش می آورد.
یوسف و مسیح ِ کوچک در همان اتاق کنار او به خواب رفته اند.
شمعی نورش را روی کتاب پخش کرده و پیرامون مریم را نورانی می کند. کتاب در شب می درخشد و تیرگی را از هم می پاشد و زمان از حرکت باز ایستاده است .
سالیان سال کتاب خواندن مشغله ای مردانه و برای زنان ممنوع بوده است. حتا خواندن کتب مقدس مثل انجیل کار مردان بود.
در اغلب تابلو های نقاشی فلاندرز و ایتالیایی این – مسیح، حواریون و جانشینان او هستند که کتاب مقدس را در دست دارند و بر سینه می فشارند و آمرزش الهی را نصیب خود میکنند.
زنان حتی اجازه ی نزدیک شدن به چنین حیطه ای را نداشتند.
علیرغم این مدعا در بسیاری از نقاط جهان، خواندن متون مذهبی کاری زنانه محسوب می شد و متونی اخلاقی و مذهبی تنها مناسب حال زنان بود و از همین روی خواندن متون فوق، بخشی از تربیت زنان به حساب می آمده است.
شرط عضویت در کلیسای پروتستان داشتن سواد تا اندازه ای که بتوان انجیل را خواند، هم برای مردان و هم برای زنان یکسان بوده است. و تاریخ مبارزه با بیسوادی در کشور سوید به سال 1700 میلادی برمی گردد.
در فاصله ی ِ سال های 1700 – 1800 میلادی صنعتی و دموکراسی شدن جوامع اروپایی و در نتیجه اجرای یکسری رفورم و اقدامات از عوامل مهمی است که در عادت مطالعه و کتاب خواندن اروپاییان اثر گذاشته است.
در سال های 1700 – 1600خواندن کتاب از مرز های مذهب دور شده و خواندن برای لذت بردن و آموختن، به انسان ها اجازه بروز احساسات و تمایلات خود را داد، ولی هنوز کماکان مطالعه کردن کاری مردانه بود و برای زنان کاری شایسته محسوب نمی شد، چرا که زنان با کتاب خواندن دچار تخیل و هیجان شده و وظیفه مهم مادری و مواظبت از اعضای خانواده خود را را فراموش می کردند.
و از آنجایی که کتاب خواندن افکار زنان را از قوانین مرسوم جامعه مردسالارانه به دور میکرد، در نگاه مردان زمانه زنان اهل مطالعه خطرناک افتادند.
چگونه زنان با دنیای کتاب آشنا شدند؟
چه قوانین یا ممنوعیت هایی در پیش پای زنان اهل مطالعه وجود داشته است؟
دو پرسش از خیل پرسش هایی است که لوره آدلر و استفان بولمن در کتاب ”Les femmes qui lisent sont dangereuse Flammarion” »صفحه 149» به بحث گذاشته اند.
کتاب با استفاده از عکس هایی از تابلوهای نقاشی ِ نقاشان معروف و عکس های عکاسان معروف جهان، تصویر زن مطالعه گر را در تاریخ های مختلف نشان میدهد.
بیشتر تصاویر متعلق به سال های 1600 – 1700 و 1800 میلادی است، اما آثاری نیز از سال های اخیر مثلا از سال 1900 در کتاب به چشم می خورد. قدیمی ترین اثر متعلق به سال 1200 میلادی است.
این تابلو تصویر ملکه الینور د ِ آکیتنه را در کنار سنگ قبر معبد فونتورالت واقع در فرانسه به نمایش میگذارد.
ملکه در حالیکه کتابی در دست دارد، روی تابوت سنگی اش نشسته است. یکی دیگر از تصاویر به نمایش گذاشته، تصویر مرلین مونرو در لباس شنا ست که کتاب”Ulysses” اثر جیمز جویس را روی زانو دارد.
برای دوستداران هنر و ادبیات و تاریخ کتاب”Les femmes qui lisent sont dangereuse” یک گنجینه است.
دو فصل از کتاب توسط تاریخ نویس و نویسنده فرانسوی لوره آدلر نوشته شده است.
لوره آدلر پیش از نگارش این کتاب زندگی نامه مارگریت دوراس و در کتاب دیگری با عنوان”Dans les pas de Hanna Arendt ” زندگی نامه هانا آرِنت را در سال 2005 میلادی نوشته بود.
مابقی کتاب را استفان بول من، توماس من شناس و اهل مونشن نوشته است.
تصاویر و عکس ها بخش اعظم کتاب فوق را به خود اختصاص داده است و شرح و تفاسیر نوشته شده در حاشیه ی تصاویر به عنوان مکمل عکس ها، به غنای کتاب کمک کرده است.
در سال های 1700 – 1800 زنان اهل مطالعه اغلب زنان فرانسوی و آلمانی و انگلیسی بودند.
انها مشتاقانه رمان هایی را می خواندند که موضوعشان به زمان معاصر انها برمی گشت.
انتشار کتب مذهبی تا حدودی اُفت کرده بود، در عوض کتاب های تخیلی و رمان در تیراژهای بالا چاپ می شد.
زنان از طریق خواندن رمان به خود نگری و درون نگری و همچنین به بیرون نگری و کسب علم و شناخت شرایط دیگر آن دست می یافتند.
در این دوره نه تنها انتشار رمان بالا گرفت که حتا زنان نیز به نوشتن رمان روی آورده و با به راه انداختن شبکه های ارتباطی زنان نویسنده پا به عرصه ای نهادند که تا آن زمان ممنوع بود.
مطالعه کردن برای زنان به معنای دست یافتن به دنیای خاص زنانه ایشان بود، دنیایی که انها را از زندگی روزمره و تسلط مردان جدا می ساخت.
خواندن کتاب به انها ایده و افکار نو می داد و جلسات ادبی به انها مکانی برای بحث و گفت و شنود بر پیرامون چگونگی تغییر ِجهان. و این همه ی ی نگرانی مردان را به دنبال داشت.
مردان موقعیت خود را تهدید شده می یافتند.
پس در عرصه ی ِ فرهنگ و ادب نویسندگان ِ زن به حاشیه کشانده و زنان کتاب خوان و رمان خوان، موجودات ناقص و بیماران مبتلا به هیستری تلقی شدند.
و آن چه اینجا قابل ذکر و توجه است، این است که انگار هیستری مرضی زنانه بود و مردان دچار آن نمی شدند.
مردان مضطرب و آشفته و سرگردان را سودا زده و مالیخولیایی می نامیدند.
زنان – کتاب و هیستری سخن رایج زمان شده بود. نمونه آن گونه تثلیت را ما در کتاب «مادام بواری» اثر گوستاو فلوبر مییابیم.
فلوبر حرف زمانه اش را در چهره اما بواری که با خواندن رمان های عاشقانه به زندگی اش سمت و سوی میدهد، و در خیال و رؤیا به قهقرا می رسد، ترسیم میکند.
در طی سال های 1800 – 1900 مردان از دست زنانی که اهل مطالعه بودند، نالیده اند.
انها موج نو را «سیل مطالعه» نامیده و معتقد بودند که این سیل شکست جامعه بشری را به دنبال خواهد داشت.
« میوه ی ِ حرام » با موتیف “خواندن” تصویر چهار زن را در کتابخانه ای به نمایش می آورد.
زنی برای جدا کردن کتاب های مورد علاقه اش از نردبانی بالا رفته است، در حالی که دختر ک خدمتکار کنار ِدر موقعیت را می پاید تا مبادا بیگانه ای از کار انها سر در آورد و دو زن دیگر در حال خواندن ِ آن چه که مجاز نیست هستند.
تابلوی” Leune fille lisant” اثر فرانس آی بل «1850» نیز بر گستاخی زنان اهل مطالعه تأکید دارد.
دختر جوانی که کتاب را آرام روبروی صورتش گرفته، پیراهن نازکی بر تن دارد و یکی از شانه هایش کاملا لخت است.
او با تمام وجود در کتاب غرق شده است.
اغلب در هنر نقاشی مطالعه کردن زنان با سکس به نمایش در می آمد.
به طور مثال می توان از اثر معروف تابلوی ِ پی یر آنتواین باودون «1760»”La Lecture ” نام برد.
زن ِ تابلو آرام و بی خیال بر بالشی تکیه داده و کتاب روی دست چپش سُر خورده است.
چند دکمه بلوزش باز است و دست راستش را به درون لباسش فرو کرده. او کمی کرخت و بیحال به نظر میرسد.
آیا انتظار معشوقش را می کشد یا به رؤیاهای عاشقانه فروخلیده است؟
نه. نقاش فقط میـــخواهد نتایج بد کتاب خواندن را گوشزد کند.
نزدیک و صمیمی شدن زنان با کتاب است که نگرانی می آفریند. آن چه که در خانه رخ می داد، خارج از کنترل جامعه بود و به عقیده استفان بول من، این نزدیکی و صمیمیت زن و ُ کتاب بود که هنرمندان در صدد نمایشش بودند.
در واقع آنها چیزی را به ما نشان میدهند که ما هرگز حق و امکان دیدنش را نداشتیم.
جان ورمیر نقاش هلندی 1600 در چند اثر خود شیفتگی زنان به کتاب را نشان داده است.
تابلو ی“ La Femme en bleu”یک نمونه از آثار او است.
زن آبستنی در حال خواندن نامه ای ست، که احتمالا توسط همسرش نوشته شده است. دهان نیمه بازش حکایت از بلند خواندن نامه می کند.
عکسهای ارایه شده در کتاب ِ لوره آدلر و استفان بولمن، دیدار زن و کتاب و چگونگی تأثیر محتوای ِ کتاب ها بر تن زن را به خوبی به ما نشان میدهد.
زنان با محتوای کتاب ها در نقاشی ها یکی میشوند، یعنی همان چیزی که محقق فرانسوی میشل د ِ سرتییو تصویر فوق «lectio» نامیده است.
زن مو قرمزی برهنه تابلوی”La Lectrice”اثر جین – جکِکس هِنر «1880» بر زمینه زرد اُخرایی به شکل ونوس است و کتابی را مثل معشوقش به سینه می فشرد.
با همین شیوه نقاش انگلیسی جی ای ویسلر د ر اثر خود” Sous la lampe” «1858» یکی شدن متن و زن را نشان میدهد.
زن طوری کتاب را به صورتش نزدیک کرده که فاصله اش با کتاب و اتاق محو شده است.
یکی شدن خواننده و کتاب و فراموش کردن زمان و مکان هنگام مطالعه، در جوامع مردسالار پدیده ای زنانه و منفی تلقی می شده است.
در حالی که کتاب برای زنان حکم نفس کشیدن را داشت، راهی به رهایی و وابسته نبودن بود و آغاز یک زندگی نو.
در تنهایی ِ زن کتاب دوستی بود که دلداریش می داد. اما زمان به یک شکل نمیماند و ما می توانیم تغییر و تحول زمانه را در آخرین تصویر کتاب که متعلق به نقاش آلمانی هرالد متز کِس است ببینیم.
تابلوی” Femmes savantes ” «2001» دو زن را به نمایش گذاشته است که در میان انبوهی کتاب با نگاهی جستجوگر در حال مطالعه اند.
رابطه این دو زن با کتاب و کتاب خواندن بر پایه ی احساسات و نزدیکی ها ی عاشقانه ی ِ روزگار گذشته، ریخته نمی شود، بلکه احساسات و نزدیکی جای خود را به تعمق و تفحص میدهند.
مطلب بالا به تاریخ بیست و هفتم ماه جولای دو هزار و شش در روزنامه سونسکا داگ بلادت « سوئد» به چاپ رسِده است .
لنا کُرلند ادیب و پرفسور دانشگاه ِ اوپسلا واقع در کشور سوید است.
پایگاه فرهنگی هنری تکناز