وقتی پارسا پرسید بابا! مشكل جنسی یعنی چه؟!

طنز درمانی/پیمان صفردوست

جمعه چند هفته پیش نشسته بودم روی مبل و روزنامه می‌خواندم. یك دفعه پسرم از لای روزنامه‌ سرش را بیرون آورد و روی پای من نشست. گفت: «بابایی! یه چیزی بپرسم؟» گفتم: «بپرس پسرم.» پرسید: «مشكل جنسی یعنی چی؟!» چشم‌هایم از تعجب بزرگ شد…

گفتم شاید اشتباه شنیده‌ام. پرسیدم: «چی؟!» گفت: «مشكل جنسی.» با تندی گفتم: «این چه طرز حرف زدنه! خجالت بكش. مودب باش.» بعد هم از روی پایم زمین گذاشتمش و گفتم: «اول معذرت‌خواهی كن. بعد هم برو توی اتاقت و تا غروب هم بیرون نیا.» گفت: «آخه…!» ولی وقتی قیافه درهم مرا دید، حرفش را خورد و با بقیه صفحات روزنامه كه در دستش بود، به اتاقش رفت. اعصابم خرد شده بود. با خودم گفتم: «معلوم نیست در این مدارس به بچه‌ها درس یاد می‌دهند یا …» باید در اولین فرصت یك تجدیدنظر اساسی هم در مورد دوستان پارسا می‌كردم.

چند ساعت از این موضوع گذشت. لم داده بودم روی كاناپه و داشتم خاطراتم را مرور می‌كردم كه یك دفعه عیال با صدایی نعره‌مانند به من نزدیك شد. تا آمدم به خودم بجنبم، رسید بالای سرم. هاج‌وواج داشتم نگاهش می‌كردم. فریاد زد: «مرد! تو خجالت نمی‌كشی. این چیزا چیه می‌دی دست بچه؟» گفتم: «چی می‌گی خانم! من چیزی ندادم دستش كه.»

هنوز حرفم تمام نشده بود كه چند تا از صفحه‌های روزنامه را گرفت جلوی من و گفت: «اینها رو می‌گم.» نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده، ولی چشمم افتاد به تیتر مطلب كه نوشته بود: «چگونه مشكل جنسی خود را با پزشك در میان بگذاریم!» گفت: «پارسا نشسته بود توی اتاقش و داشت این مطلب رو می‌خوند. به نظرت این مطلب برای سن اون مناسبه؟»

تازه فهمیدم اوضاع از چه قرار بوده. از قضاوتم در مورد پارسا پشیمان شدم و غیرمستقیم از دلش درآوردم. از آن روز به بعد وقتی روزنامه‌ام را می‌خواندم، آن را در كمدم قایم می‌كردم. البته عیال می‌گوید كه پارسا این روزها عجیب به مطالعه علاقه‌مند شده و حتی از پول توجیبی خودش روزنامه می‌خرد.