«جبرئیل امین»، فرشته پیام رسان خداوند، به غار حرا نزد پیامبر اسلام حضرت محمد صلیالله علیه و آله رفت تا خبر مهمی را به او بگوید. جبرئیل نوشتهای به همراه خود آورده بود و از حضرت محمد صلیاللیه علیه و اله وسلم میخواست تا آن را بخواند. پیامبر فرمود: «نمیتوانم بخوانم.» فرشته دوبار دیگر از پیامبر خواست تا نوشته را بخواند و سرانجام لبهای آسمانی پیامبر مشغول خواندن شد. چه جملههای زیبایی بود! …..
در کشور عربستان و در شهر مکّه، کوهی وجود دارد که نام آن «حرا» است. در بالای این کوه، غاری کوچک قرار دارد که قسمتی از آن را نور خورشید روشن میکند و قسمتهای دیگرش، تاریک است. کسانی که به زیارت خانه خدا و سفر حج میروند، یکی از جاهایی که حتماً به دیدنش میروند، غار حرا است؛ چون آن مکان، جایی است که پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه واله روزها و شبهای زیادی به آنجا میرفت و به راز و نیاز با خدا مشغول میشد.
سالیان دور در یکی از شبهای پایانی ماه رجب، در گوشهای از شهر مکه و در قله کوهی به نام حرا، اتفاق بزرگی افتاد؛ اتفاقی که سرنوشت انسانها را عوض کرد و مژده بزرگی برای آدمها آورد. در آن شب، حضرت محمد صلیالله علیه واله وسلم که 40ساله بود، در غار حرا مثل شبهای دیگر مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود. ناگهان دید فرشتهای زیبا وارد غار شد. فرشته نزدیک و نزدیکتر میشد. از چهرهاش پیدا بود که خبر مهمی دارد. نام آن فرشته جبرئیل بود.
شب مبعث یعنی شبی که فرشته بزرگ «جبرئیل» به دیدار پیامبر صلیالله علیه و اله وسلم در غار حرا رفت، شب آغاز یک ماموریت بزرگ و مهم بود. فرشته آمده بود تا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله خبر پیامبر شدنش را از سوی خداوند اعلام کند او از پیامبر خواست تا اولین کلمههای دین جدید، اسلام، را بخواند. آن کلمهها، آیههای اولین سوره قرآن بودند: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید…»
وقتی پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه واله وسلم اولین آیههای قرآن را خواند، فرشته مهربان نگاهی به پیامبر کرد و گفت: «ای محمد! تو فرستاده خدایی و من جبرئیل هستم» او با این جمله، آغاز یک ماموریت مهم را به پیامبر اعلام کرد. پیامبر مامور شده بود تا مردم را از گمراهی و بدبختی نجات دهد و به سوی سرزمین ستارهها و خوشبختی راهنمایی کند.
اولین سخنانی که جبرئیل از سوی خداوند برای پیامبر آورد، نشان میداد که انسانها به یک دین و برنامه جدید که کاملترین و آخرین دین خدا بود، دعوت شدهاند. دینی که دانایی و پاکی از مژدههای آن بود. دینی که از مردم میخواست تا از گمراهی و نادانی دست بردارند و به خواندن و یادگیری و دانایی روی بیاورند و تلاش کنند تا پاکترین انسانها شوند. این برنامه برای همه انسانها بود و پیامبر مامور شده بود تا آن پیام را به گوش همه مردم برساند.