و از محمّد بن علىّ علیهماالسّلام پرسیدند كه: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است كه شب هنگام شما را فرا مىگیرد، با این تفاوت كه مرگ مدّتش طولانى تر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند كه نتواند وصف كند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند كه قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را براى آن مهیّا سازید.(معانی الأخبار / ترجمه محمدى /ج2 / 197)
سپس فرمود: زمین بر خود بالید و گفت: چه چیز بر من چیره گردد؟ سپس باد بر خود بالید و طوفان به راه انداخت و دامن كشید و گفت: چه چیز بر من چیرگى تواند؟ و خداوند انسان را آفرید كه ساختن آغازید و چاره اندیشید و آن را برگرفت كه از باد و جز آن خود را نهان مىداشت، و بدین ترتیب باد هم خوار شد. و سپس انسان سر به شورش برداشت و گفت: چه چیز قدرتى بیش از من دارد؟ و خداوند مرگ را براى او آفرید و انسان نیز به خوارى كشیده شد. (بهشت كافى / ترجمه روضه كافى/ 191) و این مرگ محو کننده لذت های او و پایان بخش خوشی و ناخوشی های اوست. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مىفرماید كه: بسیار به خاطر بیاورید، محوكننده لذّتها را.
پرسیدند كه: چه چیز است آن؟ فرمود: مردن. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان / 507 ) و حضرت علی علیه السلام در این باره فرمودند: مرگ نابود كننده لذّتها، تیره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ دیدار كنندهاى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذیر و كینه توزى است كه بازخواست نمىشود(نهج البلاغة / ترجمه دشتى/ خطبه 230 )
غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمىكشد، و حاضرانى كه حضور نمى یابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با یكدیگر مهربان بودند و جدا گردیدند، اگر یادشان فراموش گشت، یا دیارشان ساكت شد، براى طولانى شدن زمان یا دورى مكان نیست، بلكه جام مرگ نوشیدند. گویا بودند و لال شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبدیل شد، چنان آرمیدند كه گویا بیهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفتهاند. همسایگانى هستند كه با یكدیگر انس نمىگیرند و دوستانىاند كه به دیدار یكدیگر نمىروند.
پیوندهاى شناسایى در میانشان پوسیده، و اسباب برادرى قطع گردیده است. با اینكه در یك جا گرد آمدهاند تنهایند، رفیقان یكدیگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مىشناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، یا روزى كه به سفر مرگ رفتهاند براى آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناكتر از آنچه مىترسیدند یافتند، و نشانههاى آن را بزرگتر از آنچه مىپنداشتند مشاهده كردند.براى رسیدن به بهشت یا جهنّم، تا قرارگاه اصلىشان مهلت داده شدند، و جهانى از بیم و امید برایشان فراهم آمد. اگر مى خواستند آنچه را كه دیدند توصیف كنند، زبانشان عاجز مىشد.
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشمهاى عبرت بین، آنها را مىنگرد، و گوش جان اخبارشان را مىشنود، كه با زبان دیگرى با ما حرف مىزنند و مىگویند: چهرههاى زیبا پژمرده و بدنهاى ناز پرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشاندهایم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یكدیگر به ارث بردهایم، خانههاى خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیبایىهاى اندام ما را نابود، و نشانههاى چهرههاى ما را دگرگون كرده است.اقامت ما در این خانههاى وحشتزا طولانى است، نه از مشكلات رهایى یافته، و نه از تنگى قبر گشایشى فراهم شد. ( نهج البلاغه ترجمه دشتی/ خطبه 221)