کودک درونم هنوز زنده است
من به هیچ وجه بیرون از صحنه (سن) تئاتر یا دوربین سینما بازی نمیکنم، و همیشه – حتی اگر به ضررم بوده سعی کردهام- به خودم نزدیک باشم؛ چون کودک دورنم همیشه زنده است و اجازه ندادهام که بزرگ شود. این کودک درونم پشتوانهای میشود که در برخی لحظات خیلی راحت حرف بزنم، اما حرفی که با دلیل زده شود. اگر یادتان باشد در اختتامیه جشنواره اگر از کسانی حرف زدم با نام و دلیل از آن ها اسم بردم مثل اینکه گفتم ای کاش به استاد قریبیان برای فیلم آقای کیمیایی جایزه می دادند، نه «بندر مه آلود» آقای حسن هدایت. اگر از ارزش مادی جایزه حرف زدم به این دلیل بود که برای بسیاری جای سوال بود که این جایزه چی هست؟ ارزش مادی و معنوی آن چیست؟ ارزش مادی آن که به قول بابای ما چیزی نیست – البته این را هم بگویم که هنوز هم خودرو جشنواره را تحویل نگرفتهام و امیدوارم تحویل گرفتن آن به یکی – دو سال نرسد- ارزش معنوی سیمرغ همانطور که گفتم در یک مقطعی از سن و زمان کاری یک بازیگرصد در صد اثر گذار است و باعث پیشرفت او میشود، اما در سنی که من هستم چندان تاثیری ندارد.
دست های اسکندری از من جوان 25 ساله ساخت
من شانس آوردم که دوستی مثل عبدالله اسکندری دارم. دستهای او میتواند از من 50 ساله یک جوان 25 ساله بسازد، و شاید به همین دلیل تمامی نقشهای من برای مردم جذاب و ماندگار بوده است.
حالمان بد نبود
اگر سالها قبل جایزه جشنواره را دریافت می کردم خیلی خوشحال بودم، هیچ تغییری در روند کاری من اتفاق نمیافتاد، اما در آن مقطع حالمان بد نبود. زمانی که من دو سال برای آقای تقوایی در فیلم «ای ایران» کار کردم، از خانواده دور بودم و تمام این مدت در ماسوله کار میکردم. زمانهایی بود که برف شدید میآمد و با هلیکوپتر برای ما نان و آذوقه میآوردند. مبلغ دستمزد من در فیلم تقوایی 195 هزار تومان بود؛ یعنی قرار داد سال اول 100 هزار تومان بود و از آن 5 هزار تومان مالیات کم و 95 هزار تومان شد. سال دوم هم 100 هزار تومان قرار داد بستم، اما دیگر مالیات کم نشد همه ما برای این فیلم از دل و جان مایه گذاشتیم ودر آن سال این فیلم به کل از جشنواره کنار گذاشته شد. «اجاره نشینها» اولین فیلم حرفهای سینمایی من بود آیا مستحق جایزه نبود؟ من بعد از «اجاره نشینها» 10 ماه کار نکردم تا فیلم به جشنواره بیاید و راه من تغییر کند. همه این ها با مشورت عبد الله اسکندری بود. خب در نهایت «اجاره نشینها» هم خارج از مسابقه قرار گرفت. فیلم های «دلشدگان»، «ای ایران»، «آدم برفی» هم به همین ترتیب در خارج از مسابقه قرار گرفتند.
برای کمدی ارزش قائل نیستند
د رطول این سال ها در جشنواره فیلم فجربه هیچ وجه به ژانر کمدی جدی نگاه نشد نمی دانم به چه دلیل. گویا کمدی به نظر شان هنر نیست. انگار برای کارگردان و نویسنده کمدی ارش چندانی قائل نیستند، اما خوشبخانه امسال یک گوشه چشمی به طنز داشتند. مثلا چرا باید «اخراجیها1» در بخش خارج از مسابقه باشد، مگر این فیلم با استقبال مردم روبرو نشد مگر پیام نداشت؟
بازیگری یعنی فاتحه آینده را بخوانی
بازیگری در ایران یعنی این که باید فاتحه آینده را بخوانی. هر چقدر هم شروع درستی داشته باشی، در نهایت انتهای مسیر و آینده کاری یک بازیگر بسیار سیاه و تلخ است. بنابر این من از 20 سال پیش در فکر کارگردانی بودم و فکر کردم اگر قرار باشد روزی بازنشسته شوم، بهتر است بعد از آن کارگردانی را ادامه دهم. اگر در طول این سالها از هر کدام از اساتید چیزی یاد گرفته باشیم و آنها را صحیح پیاده کنم، می توان گفت کاری انجام دادهام. آن وقتها با خودم فکر میکردم باید در مقطعی از سنم سراغ کارگردانی بروم که ریش و سبیل سفیدی داشته باشم تا اگر به بازیگری گفتم یک بار دیگر پلان را تکرار میکنیم به او برنخورد. بنابراین با خودم قرار گذاشتم که در 50 سالگی این کار را انجام دهم، البته در 48-47سالگی کارگردانی تئاتر را انجام دادم اما تا بهحال برای سینما کاری انجام ندادهام. علاوه بر این من 4 سال از سینما دور بودم و باز هم آقای اسکندری به من مشاوره داد که در آن زمان کاری را کارگردانی نکنم و اینطور استدلال کرد که ممکن است عده ای بگویند:«در این چهار سال بهش بازی ندادند ، خودش پول داد سناریو نوشتند و فیلم ساخت.» او به من پیشنهاد داد یکی- دو تا فیلم بازی کنم و بعد کارگردانی را شروع کنم. اما در این مدت من آنقدر درگیر کار شدم که تا امروز فرصت این کار را پیدا نکردم. اگر کارگردانی تئاتر را انجام دادم، تنها به این دلیل بود که صبح کار تصویر انجام میدادم و شب به تئاتر می رسیدم و برایش فرصت کافی داشتم.
قرار بود اولین فیلم سینمایام را قبل از عید کلید بزنم
قرارمان این بود که قبل از عید پیش تولید را شروع کنیم و برای 15 فروردین کلید بزنیم، اما همینطور کار پیش میآید، مثل این که بعد از سریال «جنگ بازی» نقشی در تازه ترین کار علی توکل نیا که حسن توکل نیا تهیه کنندگی آن را بر عهده دارد، به من پیشنهاد شده، علیرضا افخمی پیشنهاد بازی در یک کار ویژه ماه رمضان را به من داده است که منوچهر هادی آن را کارگردانی میکند و شاید در پاییز کارم را شروع کنم.
خودم هم بازی می کنم
درهر دو فیلمنامهای که مد نظر من برای ساخت است، خودم بازی خواهم کرد. یکی ازاین فیلمنامهها اقتباسی از اثر «خانم دابت فایر» رابین ویلیامز است، و من در آن نقش سه پیرزن مستخدم را بازی خواهم کرد. قصه دیگر فیلمنامهای است بر اساس یک کمدی سیاه یا کمدی شرایط نوشته شده است . در این کمدی هم نقش پسری 40 ساله را بازی میکنم که کمی عقب مانده هست، البته نه مثل فیلم «مادر». او سرایدار یک ویلا است و کم کم خاطر خواه دختر صاحب ویلا میشود.
دست فیلمنامهنویس در طنز تلویزیونی بسته است
طنز اگر نقد و بررسی نداشته باشد، به هیچ دردی نمی خورد. فکر می کنید چرا «خنده بازار» میان مردم جای خودش را باز کرده است؟ به خاطر اینکه کمی دستشان را باز گذاشتهاند. ما در تلویزیون فقط میتوانیم خودمان را نقد کنیم، اگر مثلا اقشار دیگر را نقد کنیم، سریع واکنش نشان داده میشود. سالها قبل ما یک طرحی به تلویزیون دادیم که در آن یک شخصیت پلیس بود که هر دعوایی را که به کلانتری کشیده میشد، همانجا حل میکرد و این دعواها دیگر به دادگاه کشیده نمیشد و دادگاه آن منطقه عملا بیکار بود. با این طرح از طرف تلویزیون مخالفت کردند و گفتند که پلیس را نباید این طور نشان دهید. اگر «خنده بازار »را با شوی «مستر بین» مقایسه کنیم، میبینیم شوی «مستر بین» برای فرهنگ ما مناسب نیست و اگر هر دوی این برنامه ها از تلویزیون پخش شود، همه «خنده بازار» را میبینند چون شوخیهایی در این مجموعه انجام میشود که برای مردم آشنا است.
هنرمند راهش را پیدا میکند
به نظر من هنرمند راهش را پیدا میکند، ما از ابتدا با محدودیتهایی در سینما روبه رو بودیم اما با این همه، کارمان را طوری انجام دادیم که مردم خندیدند و از ما راضی بودند.
تشکر از خانواده جانبازان
من یک تشکر و قدردانی باید از خانواده جانبازان انجام دهم؛ چرا که صبرو شکیبایی آنها قابل تحسین است. خود من از خانواده شهدا هستم و می دانم داشتن یک جانباز درخانه چقدر صبوری اطرافیان را میطلبد، شما فکر کنید در یک خانه یک فرد سرما میخورد و بقیه اعضای خانواده مجبورند، چند روز پشت سر هم سوپ بخورند و حالا در نظر بگیرید که خانواده ای یک عزیز جانباز در خانه دارد و چقدر صبوری اطرافیان در تسکین حال او موثر است.