داستان ما داستان یك دانشجو است كه توانست در 5 ترم فارغ شود، امیدواریم داستان هیچ كدام از شما به مانند این داستان نباشد؛
ترم اول: خوشحالی- شادی- قبول شدم- «تبریك»- كیف سامسونت- كلاس گذاشتن- خودبزرگ بینی- اعتماد به نفس كاذب- بحث سیاسی، فرهنگی- آدم حسابی- فرهیختگان جامعه- نخبگان مملكت- آینده سازان كشور- روزنامه- جزوه- كتاب- درس- نت برداری- حضور، غیاب- صندلی ردیف اول- سرچ تحقیق در سایت گوگل- امید به آینده- تلفن به مامان:”مامان! دانشگاه خیلی خوبه!”
ترم دوم: سلام- خوبی؟- دختر،پسر- اكبری- صالحی- احمدی- این خوبه- اون بهتره- انتخاب اصلح- فردا قشنگه- حضور،غیاب- آیینه- آب شونه- عطر- ادكلن- آینه- گرفتن جزوه- صندلی ردیف وسط- بازم سلام- چت- اوه آخر ترمه!- شب امتحان- معدل 12- تلفن به مامان:”مامان! دانشگاه بد نیست!”
ترم سوم: تریپ پروانه ای- ندا- كافی شاپ- قرار- نیومد-قرار- ایندفعه اومد- ضدحال- رفت(به همین راحتی!)- غصه- دلتنگی- افسردگی- دوست بد- سیگار- كلاس دودره- واسه من هم حاضر بزن- شب امتحان- جزوه ندارم- تقلب- ده- مشروط- تلفن به مامان:” میگذره!”
ترم چهارم: مخ زدن- نگین- افسانه- آرزو- المیرا- ردیفه!- سیگار- دود- بنگ- حوصله ندارم- بی خیالی- غیبت- غیبت- غیبت- صحبت با استاد- تقلب- ده- اتاق استاد- مشروط- مامان زنگ می زنه:”پسرم خوبی؟!”
ترم پنجم: خواب- بیداری- خونه- سیگار- بی حوصلگی- زغال خوب- تبدیل شدن به یك رفیق ناباب برای بقیه- خواب- بیداری- خونه- بی حوصلگی- ذغال خوب- خواب … خواب … خواب … خواب … – نه انگار بیدار بشو نیست، مرده!!- از مرده شور خونه تلفن به مامان:”بیاین،بچه تون رو ببرین!”
و اینگونه بود كه این دانشجو در پنج ترم توانست فارغ شود … البته از زندگی!!