. شاید امور ایمانی از مناقشهآمیزترین مسایل عالم باشند. من باور نمیکنم که هیچ دو انسانی باشند که در یک مقولهی دینی متفقالقول باشند یا فهم واحدی از آن داشته باشند، چون آدمیان متفاوتاند و مقولات ایمانی، تکیه بر تجربه و ذوق فردی دارند، فهم ما هم از دین در گرو قابلیتِ ماست. لذا در کار دین، جستوجوی یک پاسخ سر راست و بله یا خیر را برای یک پرسش، نامعقول میدانم. چه بسا بسیار پرسشها هستند که بیش از یک پاسخ دارند. البته معنای این حرف نسبیگرایی افسار گسیخته نیست. اصول و قواعدی ناچار باید حاضر باشند. حرف من این است که وقتی به این ادراک رسیدیم که این اندازه در میزان ایمانها و مفاهیم نوسان هست، لاجرم باید اصول و قواعد را تا حد ممکن وسیعتر و با شمولی گستردهتر لحاظ کنیم. کارِ ما تنگتر کردنِ دایرهی دینورزی نباید باشد. چنان که من دین را میفهمم و آنگونه که من به دعوت رسولان الهی ایمان دارم، دین لاجرم باید آغوشی هر چه گشادهتر به روی بشریت داشته باشد
. دینی که روز به روز انسانها از ربقهی طاعتِ آن خارج شوند و پیوسته جمع متحجرین و تنگنظران بر آن افزوده شوند، از دین بودنِ خویش افتاده است. آن دین انسانی و لطیف و با سعهی صدر است که وصفاش «یدخلون فی دین الله افواجا» ست. دینی که فوج فوج از آن خارج شوند، دینی است که رو به زوال و رکود و سقوط است. چنین دینی – بهتر بگویم که چنین فهمی از دین – نمیماند و اگر هم بماند سرچشمهی بسی آفات و ضررهاست.
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست!