به اندازه فاصله زانو تا زمین!

مجموعه : داستان
روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند:
" فاصله بین دچار یك مشكل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشكل چقدراست؟"

استاد اندكی تامل كرد و گفت:

"فاصله مشكل یك فرد و راه نجات او از آن مشكل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!"

  آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:" من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است كه باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشكل راه حلی پیدا كرد. با یك جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشكلی حل نمی شود. "

دومی كمی فكر كرد و گفت:" اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بارمعنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است كه بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."

آندو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند.
استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:

" وقتی یك انسان دچار مشكل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است كه انسان در مقابل كائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.

بعد از این نقطه صفر است كه فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی كائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توكل برای هیچ مشكلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم…

فاصله بین مشكلی كه یك انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است كه برآن ایستاده است!"