حکایت جالب آموختن خاموشى از حیوانات

مجموعه : داستان
حکایت جالب آموختن خاموشى از حیوانات

حکایت جالب آموختن خاموشى از حیوانات

 

نادانى مى خواست به الاغى سخن گفتن بیاموزد، گفتار را به الاغ تلقین مى كرد و به خیال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ یاد بدهد.

 

حكیمى او را دید و به او گفت: اى احمق! بیهوده كوشش نكن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار نداده اند این خیال باطل را از سرت بیرون كن، زیرا الاغ از تو سخن نمى آموزد، ولى تو مى توانى خاموشى را از الاغ و سایر چارپایان بیاموزى.

 

حكیمى گفتش اى نادان چه كوشى
در این سودا بترس از لولائم

 

نیاموزد بهایم از تو گفتار
تو خاموشى بیاموز از بهائم

 

هر كه تامل نكند در جواب
بیشتر آید سخنش ناصواب

 

یا سخن آراى چو مردم بهوش
یا بنشین همچو بائم خموش