خانه ما(بر اساس داستان های عامیانه كه در كتاب های بسیاری آمده):

مجموعه : داستان
مردی با پسر كوچكش از كوچه ای در نزدیك گورستان می گذشت.در همین موقع چند نفر تابوتی را كه بر دوش داشتند به سمت گورستان می بردند. چهار پنج نفر مرد و زن هم دنبال تابوت می رفتند و گریه و زاری می كردند. یكی از آن ها كه دختر شخص مرده بود ، ناله كنان می گفت: پدر عزیزم تو را به جایی می برند كه نه آب هست و نه غذا و نه فرش و نه نور و نه شیرینی و … پسر كوچك از این حرف های دختر پدر مرده خیلی تعجب كرد و از پدرش پرسید: پدر مگر این مردی كه در تابوت است را به خانه ما می برند؟! پدر هم با تعجب پرسید : چطور؟ پسر گفت : برای این كه خانه ما درست مثل همان جایی است كه این دختر می گوید!