داستان آرزو

مجموعه : داستان
سه دوست در یك اتومبیل به مسافرت رفته بودند و متاسفانه یك تصادف مرگبار باعث شد كه هر سه در جا كشته شوند یك لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد كه آنها را به بهشت راه دهد…
یك سوال!!!

_ الان كه هر سه تا دارین وارد بهشت می شین اونجا روی زمین بدن هاتون روی برانكارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند دوست دارین وقتی دارن از كنار جنازه راه می رن در مورد شما چی بگن؟

اولی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن كه من جز بهترین پزشكان زمان خود بودم و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام

دومی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن كه من جز بهترین معلم های زمان خود بودم و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم

سومی گفت : دوست دارم بگن : نگاه كن داره تكون می خوره مثل اینكه زنده است