دل نوشته های غمگین شکست عشقی

به پشت سرنگاه میکنم

شایدهنوزکسی مرادوست داشته باشد…

.اماافسوس…

همه کاسه ی آب به دست….

منتظر رفتن من هستند…

دفترشعرهایم راسفیدمیگذارم/… این لحظه هانوشتن ندارد….. “درد”دارد…..

میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگردهاشــک که از آب زلال ترهپس چرا مسافر من برنمی گرده

دل کــه نبـــود…..
لا مصــب ژلــه بــود….!
واســـه همـه میلـــرزید…!!!

یه وقـتایی که دلتـــ گـرفته
بغـض داری ،
آروم نـیستــی
دلتــــــ بـــراش تـنگـــــ شده
حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری
به یــاد لحظه ای بیفتـــــ کـه
اون هــمه ی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد
امـــــــا ….
چـشمـاشـو بستـــــ و رفــتـــــ …

خیلـــــی سختـــــه …
مخاطـــــب یکـــــی باشـــــی …
ولـــــی …!
هیچوقـــــت بـــــراش خـــــاص نباشـــــی ……!

شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد
که چرا
شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم”
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.

هوا بارانی ست
بیا زیر چتر خیالم
می رسانمت تا عشق.اما حیف که عشقی وجود ندارد

چه خوشحالم  ڪـہ مـﮯ بینم تو خوشبختــــــ❤ــــﮯ…

با اینکه مـ ﮯگذره روزامـــ❤ـــ به هر سختـ.ﮯ..

چه خوشحالمــ  ڪـہ مـ ﮯبینم تو قلبتــ❤ غصه ها مردטּ…ب

ا اینڪـہ  چشماﮯ عشقت منو از خاطـــــــ❤ــرت .برבن..