در محله ای از تهران..

مجموعه : داستان
در محله ای از تهران..

کوچه ی بسیار باریکی است به اسم کوچه ی آشتی کنان. ..

جایی در این دنیا هست…

یک کوچه ی بسیار بسیار باریک در یک محله ی قدیمی…

انقدر باریک که فقط برای عبور یک نفر جا هست.

یک سر این کوچه به خانه ی من می رسد و یک سرش به خانه ی تو

من از یک طرف وارد کوچه میشوم و تو از طرف دیگر

در کمرکش کوچه به هم می رسیم…

حالا مجبوریم به چشمهای هم نگاه کنیم..

حالا مجبوریم جلوی خنده مان را بگیریم..که نمیشود! و ناگهان میزنیم زیر خنده!

و بعد مجبوریم با هم حرف بزنیم…

حالا یکی از ما باید مسیر آن یکی را دنبال کند..

یا تو مسیری را که آمدی بر میگردی و من به دنبالت می آیم…

یا من باید مسیری را که آمده ام برگردم و تو مرا دنبال کنی

تا ته کوچه…..

یا تو مرا به دنیای خودت می بری…

یا من ترا به دنیای خودم می برم

تا ته دنیا…….

جایی در این دنیا هست…

یک کوچه ی بسیار بسیار باریک در یک محله ی قدیمی…