صورتحساب مادرانه (قبلآ به طور کامل پرداخت شده!!!)

شبی پسرک یک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند:

او با خط بچگانه نوشته بود:

کوتاه کردن چمن باغچه : ۵ دلار

مرتب کردن اتاق خوابم : ۱ دلار

بیرون بردن زباله ها : ۲دلار

نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم : ۶ دلار

جمع بدهی شما به من : ۱۴دلار

مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد. لحظه ای خاطراتش را مرور کرد. سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت:

بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی : هیچ

بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم : هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی : هیچ

بابت غذا نظاقت تو و اسباب بازی هایت : هیچ

و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است. وقتی پسرک آنچه را که مادرش نوشته بود خواند با چشمان پر از اشک به چشمان مادر نگاه کرد و گفت:

مامان دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلآ به طور کامل پرداخت شده!!!